نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 647
و با اين شمشيرم كه هيچ كس را با آن نزدم، مگر اين كه داخل دوزخ شد، بر تو
خواهم زد ...
به خدا سوگند اگر حسن و حسين اين كار را كرده بودند هيچ پشتيبانى و هواخواهى
از ناحيه من دريافت نمىكردند، و در اراده من اثر نمىگذاردند تا آنگاه كه حق را
از آنها بستانم و ستمهاى ناروايى را كه انجام دادهاند دور سازم؛ به خداوندى كه
پروردگار جهانيان است سوگند، اگر (فرضاً) آنچه تو گرفتهاى براى من حلال بود،
خوشايندم نبود كه آن را ميراث براى بازماندگانم بگذارم. بنابراين دست نگهدار و
اندكى انديشه نما! فكر كن به مرحله آخر زندگى رسيدهاى، در زير خاكها مدفون
گشتهاى و اعمالت به تو عرضه شده، در جايى كه ستمگر با صداى بلند نداى حسرت سر
مىدهد و كسى كه عمر خود را ضايع ساخته درخواست بازگشت مىكند «ولى راه فرار و
چاره مسدود است». [1]
نامه 42
به «عمربن ابوسلمه مخزومى» فرماندار «بحرين» كه بدين وسيله او را بركنار و
«نعمان بن عجلان زرقى» را به جايش منصوب فرمود
امّا بعد! من «نعمان بن عجلان زرقى» را فرماندار «بحرين» قرار دادم و اختيار
تو را از فرماندارى آنجا برگرفتم؛ بدون اين كه اين كار براى تو مذمّت و يا ملامت
در برداشته باشد، چرا كه تو زمامدارى را به نيكى انجام دادى و حقّ امانت را ادا
نمودى.
بنابراين به سوى ما حركت كن بى آنكه مورد سوءظن يا ملامت، يا متّهم و يا گناهكار
باشى! زيرا من تصميم گرفتهام به سوى ستمگران اهل شام حركت كنم و دوست دارم تو با
من باشى، چرا كه تو از كسانى هستى كه من در جهاد با دشمن و برپاداشتن ستونهاى دين
از آنها استعانت مىجويم، إن شاءاللّه.