responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 533

بر اندام خويش لباس كهنگى پوشيده‌ايم و تنگى قبر ما را سخت در فشار قرار داده؛ وحشت و ترس را از يكديگر به ارث مى‌بريم و خانه‌هاى خاموش (قبر) بر ما فرو ريخته، زيباييهاى اجساد ما را محو كرده و نشانه‌هاى شناسايى، چهره‌هاى ما را دگرگون ساخته، اقامت ما در اين خانه‌هاى وحشتزا طولانى شده، نه از اين مشكلات فرجى يافته‌ايم و نه از تنگى (قبر) گشايشى. اگر آنها را در نظر خود مجسّم كنيد و يا پرده‌ها كنار رفته آنان را ببينيد، در حالى كه گوشهاى آنان را حشرات و كرمها خورده و كر شده‌اند؛ چشمهايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده و فرو رفته‌اند و زبانهايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى‌گفتند قطعه قطعه گرديده‌اند، قلبها در سينه‌ها پس از بيدارى به خاموشى گراييده و در هر يك از اعضاى آنان پوسيدگى تازه‌اى آشكار گشته و آنها را زشت ساخته و راه آفات به سوى اجسامشان به آسانى گشوده شده است، همه تسليمند، نه دستى براى دفاع دارند و نه قلبى كه به آن جزع كنند. (آرى) هنگامى كه اينان را در نظر مجسّم سازى، قلبهاى پر غم و چشمانى پر خاشاك را مى‌بينى كه از هر نظر بيچاره‌اند، همان بيچارگى كه از آنها دور نمى‌شود و شدّت و اضطرابى كه جلا و روشنى ندارد (و بر طرف نمى‌گردد).

چقدر زمين اجساد عزيزان خوش سيما را كه در دنيا با غذاهاى لذيذ و رنگين پرورش يافتند و در آغوش ناز و نعمت بزرگ شدند به كام خود فرو برده، همانها كه مى‌خواستند با سرور و خوشحالى، غمها را از دل بزدايند و به هنگام مصيبت براى از بين نرفتن طراوت زندگى و سرگرميهاى بيهوده آن، به لذّت و خوشى پناه مى‌بردند و در آن هنگام كه در سايه زندگى (پر ناز و نعمت) غفلت زا، آنها به دنيا و دنيا به آنها مى‌خنديد، ناگهان روزگار با خارهاى آلام و مصائب، آنان را در هم كوبيد، گذشت روزگار، نيرويشان را درهم ريخت، مرگ از نزديك به آنان نظر افكند و غم و اندوهى كه از آن آگاهى نداشتند با آنها در آميخت، غصّه‌هاى پنهانى كه حتّى خيال آن را نمى‌كردند در وجودشان راه يافت و در حالى كه شديداً به سلامت و تندرستى انس داشتند، بيماريها در پيكرشان تولّد يافت، در اين هنگام هراسان، به آنچه پزشكان آنها را عادت داده و آموخته بودند- كه «حرارت را با «برودت» و «برودت» را با «حرارت» تسكين بخشند- روى آوردند، (اما) هيچ حرارتى را با برودت خاموش نساختند جز اين كه حرارت شعله‌ورتر شد! و هيچ برودتى را (با داروى حرارت) تحريك نكردند جز اين كه برودت را تهييج نمود! و براى اعتدال مزاج به وسيله هيچ دارويى نپرداختند جز اين كه آنها را آماده بيمارى ديگرى نمود، تا آن‌جا كه تسلّى دهنده‌اش سست و پرستارش به غفلت گراييد و خاندانش از توصيف بيماريش خسته و ناتوان شدند و از پاسخ سائلان در مورد بيمارى او عاجز ماندند و درباره همان خبر حزن آورى كه از او كتمان مى‌نمودند، در پيش او به گفتگو پرداختند؛ يكى مى‌گفت: تا هنگام مرگ به همين وضع باقى است (و با همين بيمارى از دنيا مى‌رود)، ديگرى آرزوى بازگشت بهبوديش را در دل نزديكانش مى‌افكند، سوّمى آنان را به شكيبايى در فقدانش دعوت مى‌كرد

نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 533
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست