responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 39

عاقبت ديدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزديكتر است، لذا شكيبايى ورزيدم، ولى به كسى مى‌ماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مى‌ديدم، ميراثم را به غارت مى‌برند!

تا اين‌كه اولى به راه خود رفت (و مرگ دامنش را گرفت) بعد از خودش خلافت را به پسر خطّاب سپرد. در اين‌جا امام به قول اعشى شاعر متمثل شد كه مضمونش اين است:

كه بس فرق است تا ديروزم امروز

كنون مغموم و دى شادان و پيروز

شگفتا! او كه در حيات خود، از مردم مى‌خواست عذرش را بپذيرند (و با وجود من) وى را از خلافت معذور دارند. خود هنگام مرگ، عروس خلافت را براى ديگرى كابين بست!-/ اوه چه عجيب هر دو از خلافت به نوبت بهره‌گيرى كردند. (خلاصه) آن را در اختيار كسى قرار داد، كه جوّى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش‌طلبى بود! رئيس خلافت به شترسوارى سركش مى‌ماند، كه اگر مهار را محكم كشد، پرده‌هاى بينى شتر پاره شود، و اگر آزاد گذارد، در پرتگاه سقوط مى‌كند.

به خدا سوگند! مردم در ناراحتى و رنج و تحوّلات عجيبى گرفتار آمده بودند، و من در اين مدّت طولانى، با محنت و عذاب، چاره‌اى جز شكيبايى نداشتم. سرانجام روزگار او (عمر) هم سپرى شد، و آن (خلافت) را در گروهى به شورا گذاشت، به پندارش، مرا نيز از آنها محسوب داشت! پناه به خدا از اين شورا! (راستى) كدام زمان بود كه مرا با نخستين فرد آنان مقايسه كنند كه اكنون كار من به جايى رسد كه مرا همسنگ اينان (اعضاى شورا) قرار دهند؟! لكن باز هم كوتاه آمدم و با آنان هماهنگى ورزيدم (و طبق مصالح مسلمين) در شوراى آنها حضور يافتم، بعضى از آنان به خاطر كينه‌اش از من روى برتافت، و ديگرى خويشاوندى را (بر حقيقت) مقدّم داشت، اعراض آن يكى هم جهاتى داشت، كه ذكر آن خوشايند نيست.

بالأخره سوّمى بپاخاست او همانند شتر پرخور و شكم برآمده! همّى جز جمع آورى و خوردن بيت المال نداشت؛ بستگان پدريش به همكاريش برخاستند، آنها همچون شتران گرسنه‌اى كه بهاران به علفزار بيفتند، و با ولع عجيبى گياهان را ببلعند، براى خوردن اموال خدا دست از آستين برآوردند؛ امّا! عاقبت بافته‌هايش (براى استحكام خلافت) پنبه شد، و كردار ناشايستش كارش را تباه ساخت و سرانجام شكم خوارگى و ثروت اندوزى، براى ابد نابودش ساخت.

بيعت كردن مردم با على عليه السلام‌

ازدحام فراوانى كه همچون يالهاى كفتار بود مرا به قبول خلافت واداشت، آنان از هر طرف مرا احاطه كردند،

نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 39
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست