نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 333
امّا آنگاه كه خورشيد نقاب را از چهره بر گرفت و روشنايى روز آشكار گرديد و
تا درون لانه بر سوسمارها نور خويش را پاشيد، ناگهان پلكهاى چشم اين شبپرهها روى
هم قرار مىگيرد و به آنچه در تاريكى شب براى ادامه زندگى فراهم ساخته قناعت
مىكنند. منزّه است خداوندى كه شب را براى آنها روز و موقع به دست آوردن معاش و
روز را هنگام راحتى و آرامش آنها قرار داد. از گوشتها براى آنها بالهايى آفريد تا
بدان وسيله به هنگام نياز پرواز كنند، اين بالها گويى لالههاى گوشند ولى بالهاى
بدون پر و بدون نىهايى در ميان آن!
اما مواضع رگها به روشنى پيداست. دو بال دارند نه آنقدر نازك كه بشكنند و نه
آنقدر ضخيم كه سنگينى كنند! (عجيب اين كه) آنها مىپرند در حالى كه جوجه هايشان
به آنها چسبيده و به مادرانشان پناه جستهاند. هر زمان مادران بنشينند همراه
آنانند و هر گاه به پرواز آيند با آنان در حركتند و تا آن دم كه پر و بال و اعضاى
پيكر اين جوجهها محكم نگردد، از آنها جدا نمىشوند و تا آن دم كه بالهايشان قدرت
حمل آنها را نداشته و راه و رسم زندگى و مصالح خويش را نشناسند جدا نمىگردند،
منزّه است آفريدگار تمام اشيا كه در آفرينش آنها كسى از او سبقت نگرفته است.
خطبه 156
و در آن اهل بصره را مخاطب ساخته و از پيشامدهاى آينده آنها را آگاه
نمودهاست.
آن كس كه مىتواند خويشتن را وقف بر اطاعت پروردگار سازد، بايد چنين كند، اگر
از دستور من پيروى كنيد من به خواست خدا شما را به سوى بهشت خواهم برد- هر چند كه
راه بهشت پر مشقّت است و تلخيهايى به همراه دارد- امّا فلان زن (عايشه) خيالات و
افكار زنانه دامنش را گرفت و كينهاى كه در سينه خود پنهان مىداشت، همچون بوته
آهنگران كه آهن در آن ذوب گردد به غليان آمده؛ اگر او را دعوت مىكردند كه مانند
همين كار را درباره غير من انجام دهد، نمىكرد. با اين حال (در نظر من) همان
احترام نخستينش بر قرار و حسابش با خداست!
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 333