نام کتاب : قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم( ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 113
بشارت فرزنددار شدن حضرت ابراهيم عليه السلام
داستان بشارت فرزند به حضرت ابراهيم عليه السلام در سنّ پيرى، در سوره ذاريات
آيات 24 تا 30 آمده است. توجّه فرماييد:
«هَلْ أَتَاكَ
حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ»؛ آيا خبر مهمانهاى گرامى ابراهيم به تو رسيده است؟!».
«إِذْ دَخَلُوا
عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَاماً قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ»؛ در آن زمان كه بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او
گفت: سلام بر شما كه گروهى ناآشناييد!».
چهرههاى اين ميهمانها براى ابراهيم عليه السلام ناشناخته بود، امّا به هر
حال ميهمان او بودند و بايد از آنها پذيرايى مىكرد. پس مشغول تهيّه مقدّمات
پذيرايى از آنان شد. به آيه بعد توجّه فرماييد:
«فَرَاغَ إِلَى
أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ»؛ سپس پنهانى به
سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بريان شدهاى را براى آنها) آورد».
«فَقَرَّبَهُ
إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ»؛ و نزديك آنها
گذارد، (ولى با تعجّب ديد دست به سوى غذا نمىبرند) گفت: «آيا شما غذا
نمىخوريد؟!».
در زمانهاى گذشته اگر ميهمان ناشناسى بر كسى وارد مىشد و از غذاى صاحبخانه
مىخورد، احساس امنيّت كرده، مىگفتند: «او نمك ما را خورده، و نمكدان نمىشكند».
امّا اگر غذا نمىخورد، مىگفتند: «حتماً نيّت بدى در ذهنش دارد، كه دست به سوى
غذا دراز نمىكند». ابراهيم عليه السلام به خاطر اين كه ميهمانان از غذا استفاده
نكردند، نگران شد. توجّه كنيد:
«فَأَوْجَسَ
مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَاتَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ»؛ و (چون غذا نخوردند) از آنها احساس وحشت كرد، گفتند: نترس
(ما فرستادگان و فرشتگان پروردگار توايم)! و او را بشارت به تولّد پسرى دانا
دادند».
فرشتگان دو مأموريّت داشتند: نخست ويران كردن شهر قوم لوط، كه با روى
نام کتاب : قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم( ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 113