چشم در ذهن خود مجسم كنيم در حالى كه گردنش 360 درجه مىچرخد! ...
شايد همين مسائل است كه قوه خيال را بد نام كرده و هر وقت اسمى از قوه خيال
برده مىشود، در نظر مردم، صورتهاى غير واقعى مجسم يم شود و چنين مىپندارند كه
قوها خيال همان نيرويى است كه منشاء تصوّرات باطل و بى اساس مىباشد.
ج) قوه عقليه
كه به وسيله آن صور كليه را درك مىكنيم، مثلًا: وقتى مىگوييم:
انسان، يك مفهوم جامع و كلى در نظر ما مىآيد كه بر
انسان بزرگ، كوچك، چاق، لاغر، سياه، سفيدو ... تطبيق مىكند. مسلم است كه اين
مفهوم را با حس مشتركيا قوه خيال درك نكردهايم، زيرا كار آنها درك صورتهاى مشخص و جزيى است، پس اين مفهوم
كلى و جامع را با نيروى ديگرى- كه ما نامش را قوه عقليه مىگذاريم- درك مىكنيم.
2- فلاسفه پيشين پس از اعتقاد به افلاك نه
گانه و اعتقاد به حركت آنها، از روى اين حركات
دورانى و با مقدمات مفصلى براى افلاك اثبا نفس مجرد مىكردند. (مانند: روح براى بدن ما!) سپس به وسيله دلايلى معتقد بوند كه: اين نفوس فلكى از موجودات مجرد ديگرى به
نام عقول الهام مىگيرند و كسب فيض مىكنند و به اين ترتيب براى هر فلكى، عقلى قايل
بودند و اين گونه بود كه به وجود عقل افلاك نه گانه، عقيده پيدا كردند [1]
[1]-/ لاهيجى، ملا عبدالرزاق؛ گوهر
مراد، فصل 8، ص 121./ شيرازى، صدر الدين؛ اسفار/ سبزوارى، ملا هادى، شرح المنظومه