سؤال: چرا قوم شعيب انگشت روى نماز آن حضرت گذاشتند،
و مثلًا نگفتند آيا دين و آيينت، تو را وادار مىكند كه ما را به ترك بت پرستى
دعوت كنى؟
جواب: ممكن است اين مطلب به قصد استهزا و تمسخر نماز
باشد. يعنى اين نماز كه نماد دين و آيين توست نمىتواند مانع بت پرستى و كم فروشى
ما شود.
و نيز ممكن است منظورشان اين بوده كه ما از دين و آيين تو چيزى جز نماز
نفهميديم. برخى نيز احتمال دادهاند «صلاة» اشاره به آيين و مذهب است؛ زيرا
آشكارترين سمبل دين نماز است.
به هر حال آنها به رابطه ميان نماز و ترك منكرات پى نبردند. اگر درست
مىانديشيدند اين واقعيّت را درك مىكردند كه نماز حسّ مسئوليت، تقوا، پرهيزكارى،
خدا ترسى و حقشناسى را در انسان زنده مىكند، و او را به ياد خدا و دادگاه عدل
الهى مىاندازد. نماز گرد و غبار خودپسندى و خودپرستى را از صحنه دل مىشويد و
نمازگزار را از جهان محدود و آلوده دنيا به جهان ماوراى طبيعت و به عالم پاكىها و
نيكىها متوجّه مىسازد، به همين دليل او را از شرك و بت پرستى و تقليد كوركورانه
نياكان و كم فروشى و انواع تقلّب باز مىدارد.
خوانند گان محترم! نماز بسيار مهم است، زيرا بهترين نوع رابطه انسان با خداست،
و تربيت صحيح و عاقبت به خيرى در سايه نماز همراه با حضور قلب حاصل مىشود. لذا
همگان، مخصوصاً جوانان بايد براى نماز اهمّيت فراونى قائل شوند و از آن غافل
نگردند.
حضرت شعيب عليه السلام پس از بيان نكات چهارگانه خطاب به قومش، مىفرمايد:
« «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ
وَإِلَيْهِ أُنِيبُ»؛ و توفيق من، (در اين كار)
جز به (يارى) خدا نيست. بر او توكّل كردم؛ و به سوى او باز مىگردم». [1]