responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان ياران نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 166

اوّلين بشارت مادّى، نزول باران‌هاى پربركت بود كه آنها را از خشكسالى نجات مى‌داد. بشارت دوم جبران اموال از دست داده، و بشارت سوم زياد شدن فرزندان و نسل آنها بود. و بشارت چهارم باغ‌هاى سرسبز و نهرها و جويبارهاى پرآب كه زمين‌هاى كشاورزى و باغات آنها را سيراب مى‌كرد.

سؤال: با وجود نهرهاى جارى، باران‌هاى پى در پى براى چه؟

جواب: نهرها بر تمام زمين‌ها مسلّط نيستند و نمى‌توانند زمين‌هاى مرتفع و كوه‌ها و تپّه‌ها را سيراب كنند، امّا باران تمام زمين‌هاى مرتفع و كوه‌ها و تپه‌ها را سيراب و سرسبز مى‌كند.

خلاصه اين كه حضرت نوح عليه السلام كليد حلّ تمام مشكلات مادّى و معنوى قومش را ايمان به خداوند بيان كرد. امّآ آنها سخن اين پيامبر بزرگ را گوش نداده و تسليم او نشدند. و اى كاش فقط گوش نمى‌دادند و از عكس‌العمل‌هاى زشت ديگر خوددارى مى‌كردند. به اين عكس‌العمل‌ها از زبان حضرت نوح عليه السلام توجّه فرماييد:

« «قَالَ رَبِّ إِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَيْلًا وَنَهَاراً* فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِى إِلَّا فِرَاراً* وَإِنِّى كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً»؛ (نوح) گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوى تو) دعوت كردم، امّا دعوت من چيزى جز فرار (از حق) بر آنان نيفزود! و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند) تا تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوش‌هايشان قرار داده و لباس‌هايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدّت استكبار كردند!». [1] آرى! گاه انسان آن قدر بيچاره مى‌شود كه حتّى حاضر نمى‌شود صداى حق را بشنود، در حالى كه عقل حكم مى‌كند به‌


[1]. سوره نوح، آيات 4-/ 7.

نام کتاب : داستان ياران نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 166
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست