مردم هم به سوى اين ارزشهاى معنوى سوق پيدا مىكنند.
كار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تغيير نظام ارزشى عصر جاهليّت بود. لذا
هنگامى كه قرآن بر آن حضرت نازل شد و پيامبر صلى الله عليه و آله اسلام را به مردم
عرضه كرد، گفتند:
« «لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ
الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ»؛ چرا اين قرآن
بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكّه و طائف) نازل نشده است». [1]
علّت اين نوع برخورد مشركان مكّه، اين بود كه نظام ارزشى آنها پول و مقام بود.
و لذا وقتى كه از آن حضرت معجزه خواستند بر همين اساس و ديدگاه تقاضاى خود را مطرح
كردند. توجّه فرماييد:
« «وَقَالُوا لَنْ نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا
مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً* أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ
فَتُفَجِّرَ الْأَنهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيراً* أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا
زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا*
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِى السَّمَاءِ وَلَنْ نُّؤْمِنَ
لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُه قُلْ سُبْحَانَ
رَبِّى هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَراً رَّسُولًا»؛ و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اين كه چشمه جوشانى از اين
سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى، يا باغى از نخل و انگور از آنِ تو باشد؛
و در لابهلاى آن نهرها جارى سازى. يا قطعات (سنگهاى) آسمان را آن چنان كه
مىپندارى، بر سر ما فرود آورى؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى. يا
براى تو خانهاى پرنقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى، و حتّى اگر به
آسمان روى ايمان نمىآوريم، مگر اين كه نامهاى (از سوى خدا) بر ما فرود آورى كه
آن را بخوانيم!» بگو: «منزّه است پروردگارم (از اين سخنان بىمعنا)! مگر جز انسانى
فرستاده (از سوى خدا) هستم؟!». [2]