responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 387

و هنگامى كه موسى به رشد و كمال رسيد، حكمت و دانش به او داديم؛ و اين‌گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم. (14)

او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود و از بنى‌اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش؛ آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت و بر زمين افتاد و مُرد)؛ موسى گفت: «اين نزاع شما از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراه‌كننده‌اى آشكار است.» (15)

سپس عرضه داشت: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم؛ مرا بيامرز.» خداوند او را آمرزيد، كه او آمرزنده مهربان است. (16)

گفت: «پروردگارا! به شكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود.» (17)

موسى در شهر ترسان شد و هر لحظه در انتظار حادثه و خبرى بود؛ ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مى‌زند و از او كمك مى‌خواهد؛ موسى به او گفت: «تو آشكارا انسان ماجراجو و گمراهى هستى.» (18)

و هنگامى كه موسى خواست با كسى كه دشمن هر دوى آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، فرياد او بلند شد، گفت: «اى موسى! مى‌خواهى مرا بكشى همان گونه كه ديروز انسانى را كُشتى؟! تو فقط مى‌خواهى ستمگرى در روى زمين باشى، و نمى‌خواهى از مصلحان باشى!» (19)

در اين هنگام مردى با شتاب از دورترين نقطه شهر [مركز فرعونيان‌] آمد و گفت: «اى موسى! اطرافيان فرعون براى كشتن تو به مشورت نشسته‌اند؛ فوراً از شهر خارج شو، كه من‌از خيرخواهان توام.» (20)

موسى از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌اى؛ به پيشگاه خدا عرضه داشت: «پروردگارا! مرا از اين قوم ستمكار رهايى بخش.» (21)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 387
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست