responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 378

و آن را از روى ظلم و تكبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند. پس بنگر سرانجام تبهكاران و مفسدان چگونه بود! (14)

و ما به داود و سليمان، دانشى عظيم داديم؛ و آنان گفتند: «ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.» (15)

و سليمان وارث داود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده به يقين؛ اين فضيلت آشكارى است.» (16)

لشكريان سليمان، از جنّ وانس و پرندگان، نزد او گردآورى شدند، آنها آن قدر زياد بودند كه بايد توقّف مى‌كردند تا به هم ملحق شوند. (17)

سپس حركت كردند تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچه‌اى گفت: «اى مورچگان! به لانه هاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى‌فهمند.» (18)

سليمان از سخن او تبسّمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايت را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن.» (19)

سليمان جوياى حال پرندگان شد و گفت «چرا هُدهُد را نمى‌بينم، آيا او از غايبان است؟! (20)

به يقين او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مى‌كنم، مگر آن‌كه دليل روشنى براى غيبتش براى من بياورد!» (21)

چندان درنگ نكرد كه هُدهُد آمد و گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى؛ من از سرزمين «سبا» خبرى قطعى براى تو آورده‌ام. (22)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 378
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست