آرى هيچ ابهامى در استفاده اين امور از حديث فوق وجود ندارد.
جالب اينكه سمهودى شافعى [1] از علماى معروف قرن نهم و دهم هجرى صاحب كتاب «وفاء
الوفاء» در يكى از نوشتههاى خود به نام «جواهر العقدين» كه درباره حديث ثقلين
نگاشته مىگويد: «انَّ ذلك يُفْهِمَ وُجُودَ مَنْ يَكُونُ
اهْلًا لِلتَّمَسُكِ بِه مِنْ اهلِ البَيْتِ وَ العِتْرَةِ الطّاهِرَةِ فى كُلِّ
زَمانٍ وُجِدُوا فِيه الى قِيامِ السّاعَةِ، حتّى يَتَوَجَّهُ الحَثُّ المَذْكورُ
الَى الَّتمَسُكِ بِه كَما انَّ الكِتابَ العَزيزِ كَذلِكَ»:
«اين حديث مىفهماند كه در هر زمانى
تا روز قيامت در ميان اهل بيت عليهم السلام كسى وجود دارد كه شايستگى تسمك و پيروى
دارد؛ همان گونه كه قرآن مجيد نيز چنين است». [2]
تنها يك سؤال
تنها سؤالى كه در اينجا باقى مىماند اين است كه در بعضى از روايات- هر چند
بسيار كم- به جاى «و عترتى اهل بيتى» تعبير، «و سنتى» شده است؛ كه بر دو مورد آن در سنن بيهقى دست يافتيم. در يك مورد ابن عباس از
پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مىكند كه حضرت در حجة الوداع خطبه خواند و فرمود:
«چيزى در ميان شما گذاردهام كه اگر چنگ به آن زنيد هرگز گمراه نمىشويد.» سپس
فرمود: «كِتابَ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ.»[3]
و در سند ديگرى از ابوهريره نيز همين مضمون نقل شده است. [4] ولى روشن است كه اين حديث در برابر آن همه
احاديث كه تصريح به اهلبيت و عترت مىكند؛ و حتى در بعضى از آنها سه بار اهلبيت
تكرار، و نسبت به آنها تأكيد شده؛ و در بعضى صريحاً نام على عليه السلام آمده و
پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفته و معرفى