برانگيخت كه
آياتش را بر آنان مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان، و حكمت و كتاب
(قرآن) و حكمت مىآموزد و مسلّماً پيش از آن در گمراهى آشكار بودند».
[1]
در اينجا به
مسأله تعليم و تربيت كه اهم مقاصد انبياء و امامان معصوم است اشاره شده.
و در جاى
ديگر مىفرمايد: لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ
انْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لَيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ:
«ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و به آنها كتاب (آسمانى) و ميزان
(شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند».
[2]
در اينجا به
مسأله عدالت اجتماعى و قيام به قسط كه زمينه ساز تعليم و تربيت صحيح است اشاره شده
است.
آرى رهبران
معمولى دنيا اولًا در فكر حفظ موقعيت خويش و منافع شخصى
و يا گروهى خود هستد، و به همين دليل منافع جوامع انسانى را هميشه فداى منافع خويش
مىكنند. تنها رهبران پاك و معصومين الهى و رهروان راه آنها هستند كه مىتوانند
حقوق بشر و منافع كل جوامع انسانى را آن چنان كه لازم است حفظ كنند.
ثانياً
به فرض اينكه رهبران غير الهى بخواهند حافظ عدل و داد باشند و جوامع بشرى را به
سوى كمال مطلوب پيش برند، تشخيص اين امور براى آنها در بسيارى از موارد غير ممكن
است. آنها فقط مىتوانند تشخيص ناقصى در اين امور داشته باشند كه هرگز كارساز
نيست؛ تنها براى پيشوايان الهى كه متكى به درياى بى پايان علم پروردگار هستند، اين
امر ممكن است.
تجربه هفتاد
سال حكومت ماركسيسم بر نيمى از مردم كره زمين اين حقيقت را