آنگاه مباهله (نفرين) كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَىَ
الكاذِبينَ.
بدون ترديد از نظر تاريخى اين مسئله واقع شد. يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله
گروهى را انتخاب كردو همراه خود براى مباهله آورد.
در ورايات اسلامى كه مفسران و محدثان نقل كردهاند آمده است «هنگامى كه آيه
فوق نازل شد پيامبر صلى الله عليه و آله به مسيحيان نجران پيشنهاد مباهله داد،
بزرگان مسيحى از پيامبر صلى الله عليه و آله يك روز مهلت خواستند، تا در اين باره
به شور بنشينند.
اسقف (اعظم) به آنها گفت: نگاه كنيد اگر فردا محمد صلى الله عليه و آله با
فرزند و خانوادهاش براى مباهله آمد از مباهله با او بپرهيزيد، و اگر اصحاب و
يارانش را همراه آورد با او مباهله كنيد كه او پايه و اساسى ندارد.
فردا كه شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه دست على عليه السلام
را گرفته بود و حسن و حسين عليهما السلام پيش روى او حركت مىكردند، و فاطمه پشت
سر او. مسيحيان و در پيشاپيش آنان، اسقف اعظم آنان بيرون آمدند هنگامى كه پيامبر
صلى الله عليه و آله را با همراهان مشاهده كرد پرسيد: اينها چه كسانى هستند؟ گفتند:
اين يكى، پسر عمو و داماد او است، و اين دختر زادههاى او هستند، و اين بانو، دختر
او است كه از همه نزد او گرامىتر است. اسقف نگاهى كرد و گفت: من مردى را مىبينم
كه مصمم و با جرأت در مباهله آمده، و مىترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد
بلاى عظيمى بر ما وارد خواهد شد. سپس گفت: اى ابولقاسم (محمد صلى الله عليه و آله)
ما با تو مباهله نخواهيم كرد؛ بيا با هم صلح كنيم»!
و در بعضى از روايات آمده كه اسقف اعظم گفت: من صورتهايى را مىنگرم كه اگر
از خدا بخواهند كوه را از جا بركند چنين خواهد شد! پس مباهله نكنيد كه هلاك