در اين هنگام
قدرت اسلام بالا گرفته بود و مىبايست دامنه آن به خارج جزيره عربستان نيز كشيده
شود و نخستين شعاع خورشيد اسلام به بيرون اين جزيره بتابد.
پيامبربراى
انجام فرمان خداوند متعال رسولانى را همراه نامه براى كسرى (شاه ايران)، قيصر
(حاكم روم) [1]، نجاشى (حاكم حبشه) و مقوقس (فرمانرواى مصر) و
عدّه ديگرى از سران و زمامدارن فرستاده و آنان را به اسلام دعوت كرد.
جز خسرو
پرويز پادشاه ايران عدهاى پاسخ مساعد دادند و بعضى هم سكوت كردند و اين دليل آن
است كه يا تبليغات صحيح اسلامى به آنها رسيده بود و از حقايق اسلام آگاهى يافته
بودند و يا قدرت اسلام را احساس كرده و گزارش آن را داشتند و صلاح را در اين
مىديدند كه با نيروى نظامى با آنها روبرو نشوند. [2]
از ميان
كانونهاى توطئه خيبر مركز يهود باقى مانده بود، [3]
كه مىبايست درهم شكسته شود؛ لذا در سال هفتم پيامبر تصميم گرفت اين قبيله و قبيله
ديگرى از يهود كه در سرزمين فدك بودند را تسليم كند.
و پس از آن
سراياى متعددى به وقوع پيوست و اسلام همچنان پيروزمندانه از اين موانع گذشت.
اكنون در
جزيرة العرب قدرت اسلام در مرحله بسيار بالايى قرار گرفته و