فرزندان
ربيعه مقدارى انگور به غلام نصرانى خود (عداس) دادند تا به آن حضرت بدهد. وقتى
انگور را در حضورش گذاشت، پيامبر دست برد و گفت:
بِسْمِ اللّه
و بعد خورد. عداس گفت: اين كلمهاى نيست كه اهل اين ديار بگويند»، پيامبر پرسيد:
«اهل كجايى؟» گفت: «اهل نينوا»، پرسيد: «دينت چيست؟» و او جواب داد، و سرانجام به
دست رسول خدا صلى الله عليه و آله مسلمان شد؛ دست آن حضرت را بوسيد و رفت. بالاخره
رسول خدا صلى الله عليه و آله بدون نصيب از اين سفر بازنگشت.
[2]
شروع به
تبليغ جديد
با همه اين
مشكلات پيامبر دست از كار خود نكشيد؛ و در زمان حج با قبايل مختلف ملاقات مىكرد و
اسلام را با آنان در ميان مىگذاشت از قبيله كنده گرفته تا قبيله كلب و بنى حنيفه
و ابولهب همه جا در پى او حركت مىكرد و حرفهاى او را تكذيب مىنمود.
[3]
پيامبر و
ملاقات با مردم مدينه
سويد بن صامت
از طايفه اوس (از مدينه) براى حج به مكه آمده بود. پيامبر او