تنها سؤالى كه در اينجا باقى مىماند، اين است كه چرا قرآن مجيد روى سخن را در
اينجا به پيامبر صلى الله عليه و آله كرده و مىگويد: الَمْ تَرَ: «آيا نديدى؟»
در حالى كه مىدانيم اين مطلب در آن زمان هرگز قابل رؤيت نبود و تنها در عصر ما از
طريق پرواز با هواپيما قابل رؤيت است.
پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا (الَمْ تَرَ) و جمله هاى شبيه به آن، به معناى
«الَمْ تَعْلَم» (آيا نمىدانى؟) مىباشد؛ لذا با اينكه پيامبر صلى الله عليه و
آله در عام الفيل (سال هجوم لشگر ابرهه به مكّه) متولد شد و در آن صحنه حضور
نداشت، قرآن مىگويد: أَلَمْ تَرَى كَيْفَ
فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ: «آيا نديدى
پروردگارت با فيل سواران (لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟!» [2]
14. قرآن و رابطه رعد و برق و باران
در قرآن مجيد كراراً سخن از رعد و برق به ميان آمده و بلافاصله بعد از آن به
ريزش بارآنها اشاره شده است.
[1]. مفسران براى جمله (و ينزّل من
السّماء من جبال فيها من بردٍ) دو تفسير قائل شدهاند كه از نحوه تركيب آيه سرچشمه
مىگيرد، گاه گفته شده كه جار و مجرور در «مَن بردٍ» متعلق به «يُنزّلُ» است و در
حكم مفعول است يعنى خداوند دانههاى تگرگ را از كوههايى كه در آسمان است نازل
مىكند- در اينجا كوهها به صورت مطلق ذكر شده- و گاه گفتهاند كه اين جار و مجرور
متعلق به فعل محذوف است و توصيف براى «جبال)» محسوب مىشود بنابراين معناى آيه
چنين مىشود: خداوند از كوههاى يخ كه در آسمان است تگرگها فرو مىفرستد- طبق اين
تفسير مفعول «ينزّل» محذوف است و از كلام فهميده مىشود- و در هر دو تفسير، اعجاز
علمى قران طبق شرحى كه در بالا داديم روشن است چرا كه در يكى سخن از كوههاى يخ، و
در ديگرى سخن از كوههاى ابر است، كه هر دو در آن زمان ناشناخته بوده است.