همين معنا به صورت مؤكدترى در آيه 36 نحل آمده است، مىفرمايد: وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى كُلِّ امَّةٍ رَسُولًا انِ
اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ: «ما در هر امتى رسولى فرستاديم كه خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت، اجتناب
كنيد».
به اين ترتيب مبارزه با طاغوتها، و تخصيص پرستش به
اللَّه در سر لوحه تعليمات همه انبيا بود، چرا كه تا
انسان بنده طاغوت است، در اسارت است، آنگاه آزاد مىشود كه تنها بنده خدا باشد،
خداوند كه منبع تمام ارزشهاى والا، و داراى اسما و صفات حسنى است.
قابل توجّه اينكه «طاغوت» صيغه مبالغه از طغيان به معناى تعدى و تجاوز از حد و مرز
است، از اين رو به شيطان، بت، حاكم، جبّار، متكبر و مستكبر، و هر مسيرى كه به غير
حق منتهى مىگردد، طاغوت گفته مىشود اين واژه به گفته راغب در مفردات در معناى
«مفرد» و «جمع»، هر دو به كار مىرد (در عين حال گاهى به صورت «طواغيت» جمع بسته
مىشود). لسان العرب، «طاغوت» را به معناى شيطان و كاهن و سردمداران گمراهى و
ضلالت تفسير كرده است. [1]
به هر حال يكى از نشانههاى پيامبران راستين، دعوت به توحيد و پرهيز از همه
طاغوتهاست، در حالى كه مدّعيان دروغين، مردم را به شرك و بتپرستى و گاه همچون
فرعون، دعوت به پرستش خويش مىكردند، اين اعتقاد به طاغوت چنانكه در جاى خود گفته
شده بازتاب گستردهاى در تمام اعمال انسان دارد، مخصوصاً زنجيرهاى اسارت و بردگى
را از دست و پاى انسانها بر مىدارد، و آنان را به وحدت و اتحاد و آزادگى و عزّت
فرا مىخواند.
[1]. عجب اين است كه مرحوم علّامه
طباطبايى در الميزان (جلد 12، صفحه 242) اين واژه را مصدر شمرده است، با اينكه در
همهجا به معنى وصفى به كار مىرود، مخصوصاً در هشت مورد كه در قرآن مجيد، استعمال
شده غالباً يا عموماً در معناى وصفى است.