تفاوت علم پروردگار با علوم انبيا و اوليا تفاوت ميان اين دو مرحله است، يعنى
علاوه بر اينكه يكى ذاتى و مستقل، و ديگرى اكتسابى و غير مستقل است، يكى جنبه
قطعيت دارد و ديگرى ندارد.
6- آخرين سخن و آخرين نظريهاى كه مىتوان در مورد چگونگى آگاهى انبيا و اوليا
به اسرار غيب بيان كرد اين است كه آنها به طور اجمال از اسرار غيب با خبرند، اما
محدوده آنها چه اندازه است؟ ما دقيقاً نمىدانيم، همين اندازه مىدانيم كه خداوند
عالم هرچه مصلحت بداند و لازم باشدبه آنها تعليم مىكند، اما چگونه؟ و چه اندازه؟
بر ما روشن نيست.
***
اين بود طرق ششگانهاى كه براى پاسخ
گفتن به مسأله چگونگى آگاهى انبيا و اوليا به اسرار غيب و محدوده آن مىتوان اظهار
داشت.
و از آنجا كه بحث پيرامون تمام جزئيات مربوط به علم غيب در خور كتاب مستقل و
جداگانهاى است، بعلاوه هدف اصلى ما از طرح اين مباحث مطلب ديگرى مىباشد (و آن
رفع تضادى است كه بعضى از ناآگاهان در ميان آيات مربوط به علم غيب پنداشتهاند)
شرح بيشتر را در اين زمينه و انتخاب نظريهاى را كه از ميان اين نظريات قوىتر است
به بحث خاص خود موكول مىكنيم.
اثبات علم غيب پيشوايان از طريق عقل
تا اينجا سخن از آيات و رواياتى بود كه مسأله علم غيب را براى پيامبران و
امامان معصوم ثابت مىكرد، ولى علاوه بر اينها راه ديگرى نيز براى اثبات اين معنا
از طريق منطق عقل وجود دارد، و آن اينكه آنها قادر نيستند بدون آگاهى بر بخشهايى
از اسرار غيب مأموريت خود را به طور كامل انجام دهند.