ارسال رسل و
انزال كتب، و به تعبير ديگر «بعثت پيامبران الهى»
و نزول كتابهاى آسمانى، رابطه مستقيمى با جهان بينى قرآن دارد.
هنگامى كه
قرآن مىگويد: وَ مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الْانْسَ الَّا لِيَعْبُدُونَ:
«من جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه مسير عبوديت و بندگى مرا طى كنند»
[1]
و يا مىگويد:
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ:
«اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى كرد»
[2] به خوبى مىتوان فهميد كه در اين راه طولانى و پرخوف و خطرى كه
انسان رو به سوى كمال مطلق يعنى ذات پاك خداوند پيش مىرود، هرگز بىنياز از
رهبران الهى نيست، و طى اين مرحله بى همرهى خضر كردن، نتيجهاش گرفتار شدن در
ظلمات و گمراهى است.
به همين دليل
انبياء به عنوان «رهبران» و كتب
آسمانى به عنوان «دستورالعملها» تعيين
مىشوند، تا «همت» آنها «بدرقه» راه انسان گردد و اين «نوسفران» را همرهى كنند تا
به سر منزل مقصود برسند و از «ظلمات» رهايى يابند.
به تعبير
ديگر: زندگى اجتماعى انسان نه در مرحله قانونگذارى، و نه در مرحله ضمانت
اجرا، و نه تأمين عدالت اجتماعى بدون هدايت جهان غيب و ذات پاك الهى ممكن نيست، در
حقيقت انبياء و پيامبران حلقه اتصال جهان انسانيت با «عالم غيباند».
با اين اشاره
به قرآن باز مىگرديم و ببينيم قرآن مجيد در اين زمينه چه مىگويد: