پنجمين آيه به روشنى اشاره به «نفخه دوّم» است
چرا كه سخن از بىاثر بودن رابطههاى خويشاوندى به هنگام «نفخه صور» مىدهد، مىفرمايد:
«هنگامى كه در صور دميده مىشود، هيچگونه نسب در ميان آنها نخواهد بود، و از
يكديگر سؤال و تقاضا نمىكنند» فَاذا نُفِخَ فى الصُّورِ فَلا
انْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَسائَلُوْنَ
روشن است كه
سؤال كردن از يكديگر خواه به معناى خبر گرفتن از حالات يكديگر باشد يا به معناى
تقاضاى كمك، همگى در نفخه رستاخيز و حيات است و عجيب است كه بعضى از مفسّران نيز
در اينجا احتمال دادهاند كه منظور از آن نفخه اولى است!
به هر حال
سؤال نكردن از يكديگر به هريك از دو معناى بالا باشد به خاطر آن است كه آنها چنان
مشغول به خويشتن و گرفتار كار خود هستند كه به ديگرى نمىپردازند!
در اينجا
اين سؤال پيش مىآيد كه چگونه آيه فوق با آيات ديگر قرآن كه مىگويد: آنها از هم
سؤال مىكنند و يا تقاضاى كمك مىنمايند سازگار است؟ مانند
فَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَسائَلُونَ (صافات 50)
و همچنين آيه 21 ابراهيم كه مىگويد: وَبَرَزُوا للَّهِ
جَميعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَروا انّا كُنّا لَكُمْ تَبَعاً
فَهَلْ انْتُمْ مَغْنُونَ عَنّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَىْءٍ:
«همه آنها در برابر خدا ظاهر مىشوند در اين هنگام ضعفا (دنباله روان نادان) به
مستكبران مىگويند ما پيروان شما بوديم آيا حاضريد سهمى از عذاب الهى ما را
بپذيريد و از ما دفع كنيد»؟!
پاسخ اين
سؤال با توجه به آيات ديگر قرآن روشن مىشود كه قيامت داراى «مراحل» و «مواقف»
متعددى است، و هر مرحله ويژگىهاى خاص خود را دارد.
شاهد اين سخن
حديثى است كه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ همين سؤال آمده
است: «ثَلاثَهٌ مَواطِنٍ تَذْهَلُ فيها كُلُّ نَفْسٍ: حَيْنَ يُرْمى الى
كُلِّ انْسانٍ كِتابُهُ، وَ عِنْدَ الْمَوازِيْن، و عَلى جِسْرِ جَهَنَّم!؛
در سه جاست كه هر انسانى همه را جز خود فراموش مىكند: هنگامى كه نامه عمل او به
دستش داده مىشود، و هنگامى كه در برابر ترازوى سنجش اعمال قرار مىگيرد، و زمانى
كه روى پل جهنم مىآيد»! [1]