در حديثى مىخوانيم: مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و از
حضرتش تقاضا كرد نصيحتى به او بفرمايد، فرمود: احْفَظْ لِسانَكَ: «زبانت را حفظ كن» او به
اين مسأله زياد اهميّت نداد، باز تقاضاى خود را تكرار كرد، در مرتبه دوّم و سوّم
نيز همين پاسخ را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد، سپس حضرت براى اينكه
اهميت اين موضوع را به خوبى نشان دهد در مرتبه سوّم افزود: (وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسُ عَلى مَناخِرِهِمْ فِي النَّارِ الا
حَصائِدُ السِنَتِهِمْ): «آيا جز اين است كه مردم را
به صورت در آتش دوزخ مىافكند آنچه محصول و درو شده زبانهاى آنهاست». [1]
2- شك نيست كه بشارت و انذار هر دو پشتوانه مهمّى براى پياده كردن برنامههاى
تربيتى محسوب مىشوند، همان گونه كه بشارت به آن پاداشهاى عظيم بهشتى تأثير
نيرومندى در دعوت به اطاعت خدا و ترك گناه دارد، تهديد به مجازاتهاى دردناك دوزخى
نيز از عامل نيرومندى است، بلكه تجربه نشان داده كه مجازاتها تأثير قوىترى
دارند.
به همين دليل تمام قوانين كه از سوى مراكز قانونگزارى دنيا وضع مىشود در
كنار خود، مجازاتهايى براى متخلفان دارد كه در اصطلاح حقوق دانان از آن به ضمانت
اجرايى تعبير مىشود، مسأله ضمانت اجرا به قدرى مهم است كه يكى از عناصر اصلى
تشكيل دهنده قانون است، به گونهاى كه اگر قانونى وضع شود و براى متخلفان هيچگونه
مجازاتى (نه زندان نه شلاق نه جريمه مالى نه پارهاى از محروميتهاى اجتماعى) در
بر نداشته باشد نام قانون نمىتوان بر آن نهاد.
با اين حال چگونه ممكن است قوانين الهى خالى از ضمانت اجرا باشد؟ زيرا در اين
صورت ارزش قانونى خود را از دست مىدهد، و متخلّفان دليلى بر اطاعت نمىبيند، و
طبعاً هدف قانون عقيم مىماند.
درست است كه آثار وضعى و طبيعى تخلّف از قوانين الهى مىتواند عامل باز
دارندهاى در برابر تخلّفها باشد، ولى مسلّماً به تنهايى كافى نيست، و لذا خداوند
علاوه بر اين آثار، يك سلسله كيفرها و مجازاتها براى متخلّفان قرار داده، و همان
گونه كه اقوامى را تهديد به مجازاتهاى دنيا مىكند (و نمونههاى زيادى از آن نيز
در خارج واقع شده كه در شرح حال اقوام پيشين در قرآن مجيد آمده است)