طهور در ظروفهايى از طلا و جامهايى (طلايى) گرداگرد آنها مىگردانند» (زخرف
71).
«صِحاف» جمع «صَحْفَه» (بر وزن صفحه) به معناى ظرفهاى بزرگ و وسيع است (زيرا اين ماده
در اصل به معناى گستردن است).
«اكواب» جمع «كَوْب» (بر وزن قوم) به معناى قدحى است كه دسته نداشته باشد (معانى ديگر
نيز براى آن ذكر كردهاند ولى مشهور همان است كه گفته شد).
گرچه توصيف به «ذهب» (طلا) تنها در مورد ظرفهاى غذا ذكر شده، ولى عطف جامها و
قدحها بر آن نشان مىدهد كه آنها نيز از طلاست. [1]
و در جاى ديگر مىفرمايد: بِاكْوابٍ وَ
اباريقَ وَ كَاْسٍ مِنْ مَعينٍ: «خدمتكاران
بهشتى پيوسته گرداگرد آنها مىگردند با قدحها، كوزهها و جامهايى از نهرهاى جارى
بهشتى و شراب طهور» (واقعه 18)
«اباريق» جمع «ابريق» بنا به تصريح بعضى از ارباب لغت در اصل از ريشه فارسى «آبريز» گرفته شده، و
به معناى ظرفى است كه داراى دسته و لوله براى ريزش معايعات است.
«جواليقى» در «المعرب من الكلام
الأعجمي» مىگويد: اين واژه در فارسى يا به معناى راه عبور از آب است يا ريزش آب،
و بعضى تصريح كردهاند كه اين واژه از ماده «برق» كه عربى است گرفته نشده است [2]، بنابراين آنچه
در تفسير مجمعالبيان و قرطبى در ذيل همين آيه آمده كه نامگذارى «ابريق» به اين
نام به خاطر درخشندگى و برق آن است صحيح نيست.
«كأس» به معناى جام لبريز از نوشابه
است، بعضى از مفسّران گفتهاند همان گونه كه مايعات و شرابهاى دنيا را نخست در
ظرفهاى بزرگ مىريزند، و بعد كوزهها يا ابريقها از آن بر مىدارند، و سرانجام
در جام مىريزند، همين سلسله مراتب در شراب طهور بهشتى نيز در آيه ملحوظ شده است
كه نخست «اكواب» را مىگويد و سپس «اباريق» و بعد «كأس» را. [3]
در اشعار شعراى قديم نيز از اين موضوع، تعبير به «قدح» و «صراحى» و «ساغر» شده
است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه جنس ظرفهاى بهشتى طبق آيات قرآن مختلف مىباشد
بعضى از «طلا» كه قبلًا به آن اشاره شد و بعضى از «نقره» و بعضى از «بلور» است،
مىفرمايد: وَيُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ
[1]. در حقيقت جمله در اصل «اكواب من
ذهب» بوده كه براى پرهيز از تكرار «من ذهب» از آن حذف شده است مانند «الذاكرين
اللَّه كثيراً و الذاكرات».