مرحوم علّامه مجلسى در بحارالانوار تصريح مىكند كه تشبيه عالم برزخ به حالت
خواب و رؤيا در بسيارى از اخبار وارد شده است.
سپس مىافزايد: حتّى امكان دارد كه نفوس قويّه عاليه داراى جسدهاى مثالى
متعددى باشند و به اين ترتيب رواياتى كه مىگويد: به هنگام احتضار و جان دادن
مردم، امامان بر بالين هركس حاضر مىشوند نياز به توجيه و تفسيرى نخواهد داشت (دقت
كنيد). [1]
بعضى تصريح مىكنند كه قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى وجود دارد منتها به
هنگام مرگ از اين بدن جدا مىشود و زندگى برزخى خود را آغاز مىكند.
در خوابهاى مغناطيسى كه روح به نقاط مختلف مىرود و فعاليت دارد، و بالاتر از
آن؛ بعضى ارواح قويه در حال بيدارى نيز مىتوانند از طريق سفرهاى روحى به مناطق
دور دست روند، و از اسرار آنها خبر دهند، اين فعاليتها نيز با قالب مثالى انجام
مىگيرد.
كوتاه سخن اينكه: جسم مثالى چنانكه از نامش، پيداست شبيه اين بدن است ولى اين
ماده كثيف عنصرى را ندارد، جسمى است لطيف نورانى و خالى از مواد و عناصر شناخته
شده اين جهان مادى.
در اينجا اشتباهى براى بعضى رخ داده و شايد به خاطر اين اشتباه جسم مثالى را
انكار كردهاند، و آن اينكه اعتقاد به وجود چنين جسمى موجب اعتقاد به مسأله «تناسخ» خواهد شد، زيرا
تناسخ چيزى جز اين نيست كه روح واحد منتقل به جسمهاى متعدد گردد.
ولى اگر قالب مثالى را در باطن اين بدن عنصرى بدانيم انتقال به بدن ديگرى مطرح
نخواهد بود، و جايى براى سؤال تناسخ باقى نمىماند.
به علاوه به گفته «شيخ بهايى»: «تناسخ كه تمام مسلمانان اتفاق بر بطلان آن
دارند اين است كه ارواح بعد از خراب و ويرانى بدن منتقل به بدنها و اجسام ديگرى
در همين عالم دنيا شوند، اما اعتقاد به تعلق ارواح در عالم برزخ به اجساد مثالى
تاپايان مدت برزخ، و سپس انتقال به بدنهاى نخستين در قيامت هيچگونه