اعمال پاك اوست، وگرنه مال و جاه و مقام و فرزند و عشيره و قبيله، گرهاى از
كار كسى نمىگشايند، شبيه «يَوْمَ لا
يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ الّا مَنْ اتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ» (روزى كه مال و فرزندان سودى نمىبخشند مگر كسى كه در
پيشگاه خدا با قلب سليم (از شرك و اعتقادات فاسد) حاضر شود». (شعراء 89).
ولى تفسير اوّل مناسبتر به نظر مىرسد و بسيارى از مفسّران آن را
برگزيدهاند.
اصولًا انسان در هر چيز شك و ترديد كند، در مرگ نمىتواند شك و ترديد داشته
باشد، تمام اهل آسمانها و زمين مىميرند، و همه موجودات زنده در كام مرگ فرو
مىروند، همه بدون استثنا اجل و سرآمدى دارند كه لحظهاى در آن تأخيرى نيست، و
آنچه مردم درباره يكديگر يا زعماى خود، دعاى خلود و جاودانگى دارند تعارفهاى
بىمحتوايى بيش نيست، كدام خلود؟ و كدام جاودانگى؟ در حالى كه همه انبياء و اولياء
اين راه را پيمودند. و همگى بدون استثناء از اين گذرگاه گذشتند.
ضمناً از اين آيه استفاده مىشود كه اوّلًا روح آدمى با مرگ او نمىميرد، چرا
كه مىگويد هر نفسى مرگ را مىچشد، و معناى چشيدن اين است كه روح باقى است و مرگ را
درك مىكند، و ثانياً از آن استفاده مىشود كه روح غير از بدن است، چرا كه با مرگ
آن باقى است.
در حديثى آمده است كه وقتى آيه شريفه كُلُّ
مَنْ عَلَيْها فانٍ: «تمام كسانى كه بر روى زمين
هستند فانى مىشوند» (رحمان- 26) نازل شد ملائكه گفتند ماتَ اهْلُ الْارَضِ: «فرمان مرگ اهل
زمين صادر شد!» و هنگامى كه آيه «كُلُّ
نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» نازل گشت،
فرشتگان گفتند «فرمان مرگ ما نيز صادر شد!». [1]
درست است كه واژه «نفس» گاهى بر خداوند نيز اطلاق شده است مانند سخن عيسى عليه
السلام در برابر خداوند، وَ لا اعْلَمُ ما فى
نَفْسِكَ (مائده- 116) ولى واضح است كه در آيه مورد
بحث، تعبير «كل نفس» اشاره به مخلوقات است نه خالق.
***
2- حقيقت مرگ
در حالى كه بسيارى مرگ را به عنوان فنا و نيستى و پايان يافتن همه چيز
مىپندارند، و به همين دليل از آن سخت بيمناكند و در وحتشند، قرآن مجيد حقيقت آن
را به عنوان «تَوَفّى» (قبض كردن و دريافت