طرح كنندگان اين اشكال ازيك نكته غفلت كردهاند كه طبق صريح آيات قرآن معاد در
كره زمين به شكل كنونيش به انجام نمىگيرد، بلكه اين زمين دگرگون مىشود: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْارْضُ غَيْرَ الْارْضِ وَ السَّمواتُ: «آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها به
آسمانهاى ديگرى مبدل مىشوند» (ابراهيم- 48)
و نيز قرآن مجيد مىگويد: وسعت بهشت به اندازه پهنه زمين و آسمانهاست: سابِقُوا الى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ
عَرْضُها كَعَرْضِ السّماءِ وَ الْارْضِ: «سبقت
گيريد به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن همانند پهنه آسمان و زمين است»
(حديد- 21).
از اين آيات و پارهاى ديگر از آيات قرآن مجيد استفاده مىشود كه يا كره زمين
آنقدر وسعت و گسترش پيدا مىكند تا به اندازه وسعت آسمانها و زمين گردد، كه بهشت
و دوزخ و همه انسانها را در خود جاى دهد، و يا انسانها بعد از رستاخيز از كره
زمين به جاى ديگرى منتقل مىشوند و در هر صورت مشكلى از نظر كمبود جا براى معاد
جسمانى همه انسانها باقى نخواهد ماند و مشكل مسكن كه فكر اين «ايراد كنندگان» را
به خود مشغول داشته براى بهشتيان و دوزخيان حل شده است!
***
5- چگونه جسم فانى با حيات باقى
سازگار است؟
سؤال ديگرى كه در زمينه معاد جسمانى مطرح شده اين است كه آخرت سراى جاويدان
است، و آيات خلود دليل روشنى بر اين جاودانگى مىباشد، در حالى كه جسم مادى هرچه
باشد كهنه و فرسوده مىشود، و سرانجام مىپوسد و از بين مىرود.
اگر معاد جسمانى باشد اين تضاد به وجود مىآيد كه «فناء» در عالم «بقاء» راه
يابد، و جسمى كه در طبيعتش فانى شدن است هميشه باقى بماند.
مرحوم علّامه در شرح تجريد العقائد در طرح اين اشكال چنين مىگويد: قواى
جسمانى متناهى و محدود است و اما اعتقاد به جاودانگى نعمتهاى اهل بهشت مستلزم
نامحدود بودن و عدم تناهى