حال ببينيم چرا گروهى از فلاسفه يا غير آنها به سوى انكار اين مسأله گام
برداشتهاند؟ و چه تنگناهايى سبب پذيرش اين اعتقاد شده است؟
از مجموع بررسىهاى كلمات آنها چنين به نظر مىرسد كه «هشت عامل» زير در اين
امر مؤثّر بوده است:
1- محال بودن اعاده معدوم.
2- شبهه آكل و مأكول.
3- مشكل عوض شدن موادّ جسمانى در طول عمر.
4- كمبود موادّ خاكى روى زمين.
5- اگر معاد جسمانى در كره زمين روى دهد كمبود محل نيز مشكل ديگرى است.
6- چگونه جسم فانى مىتواند حيات باقى داشته باشد؟
7- جمع ميان معاد روحانى و جسمانى، امكان ندارد.
8- مىدانيم جسم انسان در طول عمر بارها عوض مىشود، آيا به هنگام معاد همه
آنها برمىگردد يا بعضى؟ در اينجا به بررسى هريك از اشكالات فوق مىپردازيم:
***
1- مشكل «اعاده معدوم»
جمعى از علماى عقائد مسأله معاد جسمانى را به سوى بحث اعاده معدوم كشانده، و
گفتهاند چون جسم انسان به كلّى نابود مىشود، بازگشت آن در قيامت از قبيل اعاده
معدوم است، و مىدانيم اعاده معدوم، محال است، و از اينجا مسأله معاد جسمانى مواجه
با اشكال مىگردد.
ولى با كمى دقّت روشن مىشود، نه اعاده معدوم به آن صورت كه در معاد است محال
مىباشد، و نه معاد از قبيل اعاده معدوم است.