سوره «زلزال» و «طور» و «قارعه»
يا كه «تكوير» و «قيامت» «واقعه»
چونكه هريك وصف «محشر» را كند
خود «قيامت» زآن سخن برپا كند
اين زمين، در آن زمان پربلا
ناگهان چون «زُلْزِلَتْ زِلْزالَها»
از دورن «اخْرَجَت اثْقالَها»
با تعجب «قالَ الانسانُ مالَها»
مردگان خيزند بر پا «كُلُّهُمْ»
تا همه مردم «يُرَوا اعْمالَهُمْ»
هركه دارد «ذَرّةٍ خيراً يره»
يا كه آرد ذَرّةٍ شراً يَرَه»!
آن زمان، خورشيد تابان «كُوّرِتْ»
كوههاى سخت و سنگين «سُيِّرتْ»!
آبها در كام دريا «سُجِّرَتْ»
آتش دوزخ بشدت «سُعِّرَتْ»!
پس در آن هنگام «جَنت ازْلِفَتْ»
خود بداند هركسى «ما احْضَرَتْ»!
نامه كردار و گفتار بشر
خود بُود روشنگر هر خير و شر
نامهاى با جان او آميخته
مىشود بر گردنش آويخته!
نامه يا نقش دقيق نفس او
يا كه از هر لحظه عمرش عكس او
نامه رد يا قبول بندگى
با سرافرازى، و يا شرمندگى
حكم عزّت يا عذاب هركس است
خود نمودار حساب هركس است! [1]
[1]. «خلوتگاه راز» ديوان «حسان»، جلد 2، صفحه 19 (جلد دوّم اى اشكها بريزيد).