5-
در آيه 135 «نساء» تمام مؤمنان را مخاطب ساخته و يك اصل
مهمّ ديگر را يادآور مىشود؛ و آن مسأله مقدم داشتن اصول و ضوابط بر هر گونه رابطه
است؛ مىفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا
قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوْ
الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ
أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ
تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره و هميشه قيام به عدالت كنيد. براى خدا گواهى
دهيد، اگر چه به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكانتان بوده باشد! (چرا كه) اگر او
[كسى كه گواهى شما به زيان اواست] غنى يا فقير باشد، خداوند سزاوارتر است كه از
آنان حمايت كند. بنابراين، از هوا و هوس پيروى نكنيد؛ كه منحرف خواهيد شد. و اگر
حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام مىدهيد،
آگاه است».
به اين ترتيب
نه تنها رابطه فرزند و پدر و مادر و برادر نبايد مانع اجراى حق و عدالت و قيام به
قسط گرد؛ بلكه منافع خويشتن را نيز بايد در برابر اجراى حق ناديده گرفت.
بديهى است در
حكومت هاى مادى ممكن است از چنين مسائلى سخن گفته شود ولى نه تنها ضمانت اجرا
ندارد؛ بلكه اگر دقّت شود مفهوم صحيحى براى آن متصوّر نيست، به همين دليل همواره
شخصيت هاى آنها منافع شخصى و گروهى را بر عدل و داد و قيام به قسط مقدّم
مىشمردند، و در آنجا روابط بر ضوابط حاكم است و گاه آشكارا با انجام كارهاى ضدّ و
نقيض و برخورد دو گانه با مسائل شبيه هم كه يكى در مسير منافع است و ديگرى بر ضدّ
منافع، قوانين به آسانى در هم شكسته مىشود وبطلان شعارهاى مربوط به قسط و عدالت و
حقوق بشر در عمل به ثبوت مىرسد.
***
در روايات اسلامى نيز نكتههاى بسيار جالبى براى
معرّفى «فرهنگ حاكم بر حكومت اسلامى» ديده مىشود
كه شرح همه آنها بسيار به درازا مىكشد ولى در اينجا به گلچينى از آن اشاره
مىكنيم: