البتّه قسمت اخير كه به صورت تأثير ناخود آگاه تحقق مىيابد از موضوع بحث ما
خارج است، ولى در قسمت اوّل و دوّم در صورتى تقليد مىتواند ممدوح باشد كه از يك
سو شخص مورد تقليد (به اصطلاح مرجع تقليد) داراى اين دو شرط عمده باشد: آگاهى و
صداقت، يعنى صاحبنظر باشد و تشخيص خود را نيز با صداقت منتقل كند، هرگاه يكى از اين
دو از ميان برود تقليد وارد قسم مذموم خواهد شد.
از سوى ديگر موضوع مورد تقليد بايد از موضوعات تخصصى باشد تا تقليد در آن جايز
گردد، اما در مسائل عمومى كه همه توانايى بر تحقيق دارند (مانند مسائل مربوط به
اصول اعتقادى، و آن قسمت از امور اخلاقى و اجتماعى كه جنبه تخصصى ندارد) هركس بايد
به سهم خود در آن تحقيق كند.
از سوى سوّم مقلِّد نيز خود بايد قادر به استنباط نباشد كه اگر قادر باشد و
بتواند يك مسأله تخصصى را با تحقيق مورد بررسى قرار دهد تقليد براى او ممنوع است.
و از اينجا مرز ميان تقليد ممدوح و مذموم در جهات سه گانه (شرايط مرجع، شرايط
مقلد، شرايط موضوعى كه در آن تقليد صورت مىگيرد) روشن مىشود.
اين بحث را با حديثى از امام صادق عليه السلام پايان مىدهيم:
كسى به امام عرض كرد: با اينكه عوام اطلاعى از كتاب آسمانى خود جز از طريق
علمايشان نداشتند چگونه خداوند آنها را به خاطر تقليدشان از علما و پذيرش از آنان
مذمت فرموده؟! (اشاره به آيه: وَ مِنهُمْ
أُمِيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ الّا أَمانِىَّ ...» و آيه «فَوَيْلٌ لِلَّذِيْنَ يَكْتُبُونَ
الْكِتابِ بِأَيْدِيْهِمْ ...) (بقره/ 78 و
79).
آيا عوام يهود با عوام ما كه از علماى قريش خويش تقليد مىكنند تفاوتى دارند؟
امام صادق عليه السلام در جواب فرمود: «ميان عوام ما و عوام يهود از يك جهت
تفاوت