كه نامهها را با آنها مهر مىكنند
«طابَع» (بر وزن خاتَم) گفته مىشود، اين واژه هنگامى
كه در مورد عقل و دل به كار مىرود اشاره به عدم درك حقيقت است، گويى درهاى آن را
بستهاند و مهر و موم كردهاند، واژه «طَبَع» (بر وزن عَمَل) به معناى زنگارى است كه روى شمشير را
مىپوشاند و به معاصى و گناهان كه قلب آدمى را مىپوشاند نيز اطلاق شده.
* «خَتْم» (بر وزن حَتْم) در اصل به معناى پايان دادن
چيزى است، و از آنجا كه نامهها را با مهر زدن پايان مىدهند به مهر، «خاتَم» گفته مىشود، و
چون در گذشته مهر اسم بسيارى از افراد روى نگين انگشترشان بود و با انگشتر خود
نامهها را مهر مىكردند به انگشتر نيز «خاتم» گفته شده است.
در گذشته و امروز معمول بوده و هست كه وقتى بخواهند نامه يا صندوق يا خانهاى
را ببندند، و كسى آن را باز نكند، نخست آن را با نخ يا قفل مىبستند، سپس روى نخ
يا قفل ماده چسبندهاى شبيه لاك يا گل چسبنده مىگذاردند، و روى آن را مهر
مىكردند، به طورى كه اگر كسى مىخواست در آن خانه يا آن صندوق را باز كند حتماً
بايد آن لاك و مهر را بشكند.
به كار گرفته شدن اين تعبير درباره دلها و عقلها اشاره به اين است كه چنان
از كار افتاده است كه به هيچوجه نمىتوان آن را گشود و راه معرفت و شناخت را به
سوى آن باز كرد.
***
تفسير و جمعبندى
* نفوذ تدريجى آفات معرفت
(كجىها، زنگارها، بيمارىها،
پردهها، و قفلها)
گفتيم اهميّت بحث «موانع شناخت» ايجاب مىكند كه آن را در دو مرحله، مطرح
كنيم:
مرحله اوّل، وجود اجمالى اين موانع و آفات است كه از كيفيت
تأثير آنها روى عقل و درك و فطرت آدمى، و چگونگى آلوده ساختن تدريجى اين