نام کتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 310
درس عبرت
در شهرستان قم پهلوان مسلمان و ديندارى بود كه قامت رشيد و نيرومندى داشت.
وقتى در كوچهها حركت مىكرد جمعى از پهلوانان جوان پيرامونش حركت مىكردند. در
اواخر عمرش كه او را ديدم توانايى راه رفتن نداشت و وقتى مىخواست به حرم بيايد او
را روى چرخ مىگذاشتند و بچّهاى هم جناب پهلوان را بايد بياورد كه به حضرت معصومه
عليها السلام سلام كند. به دوستان گفتم بياييد نگاه كنيد كه اين درس عبرتى بزرگ
است.
بشرى كه اين همه ضعيف است بايد تسليم حق و خدا باشد. بنابراين نشناختن خدا و
خويش و جهان، سرچشمه همه اين بدبختىهاست.
به دعاى عرفه توجّه كنيد ببينيد چه جملههاى عجيبى دارد. انسان وقتى جانبازى
روز عاشورا را مىبيند تعجّب مىكند، امّا دعاى عرفه امام حسين عليه السلام را كه
مىخوانَد در مىيابد. جانبازى بر اثر اين معرفت است، چون اعمال برخاسته از اعتقاد
و معرفت است. مىفهمد كه آن حضرت در دعاى عرفه عرض مىكند:
«إلهى مَن كانَت مَحاسِنُهُ فَكَيفَ لا تَكونُ مَساوِيهِ مَساوي وَمَن كانَت
حَقائقُهُ دَعاوى فَكَيفَ لا تَكونُ دَعاويهِ دَعاوى
؛ خدايا، اين انسانى كه اگر به خوبىهايش نيك بنگريم و آن را بشكافيم، در واقع
عيب و نقص است، چگونه عيبهايش عيب نباشد!» و اين انسانى كه اگر حقايق و علومش را
بشكافيم آميخته با جهل است، چگونه جهلش جهل نباشد. نيروهاى ما را وقتى بشكافند
همهاش ضعف است.
حضرت امام حسين عليه السلام در همين دعاى عرفه عرض مىكند: اى خداى من، مردم
مىآيند سراغ اين آثار كه از آنها تو را بشناسند، مگر تو از من دور شدهاى كه
بخواهم با آثار تو را پيدا كنم:
؛ كور باد چشمى كه جمال پاك تو را نبيند و زيانكار باد آن بندهاى كه سهمى از
عشق و محبّت در دل او نيست». مگر تو كى از من دور شدهاى كه بخواهم تو را از ميان
آثار پيدا كنم.
كى رفتهاى ز دل كه تمنّا كنم تو را
كى بودهاى نهفته كه پيدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
در صورتى كه خدا و جهان و خودمان را بشناسيم تكبّر و غرور از بين مىرود و
بنده مىشويم. لذا بايد عظمت خدا را از عالم هستى بشناسيم.
مثالى براى معرفت دنيا
ستارگانى كه در اين دنيا با چشم ديده مىشود از چهار تا پنج هزار بيشتر
نيستند، امّا با تلسكوپهاى نجومى و قطر عدسىهايش، عظمت اين عالَم نمايانتر
مىشود. تا الان كه شماره كردهاند تنها در يك قسمت از اين آسمان كه مجموعه كهكشان
ماست صد ميليارد ستاره، يعنى صدهزار ميليون ستاره وجود دارد. تازه اينها مربوط به آسمان
اوّل است و پشت آن شش آسمان ديگر است.
من در مقابل اين دستگاه عظيم خلقت كيستم كه تكبّر ورزم.
ب) عقده حقارت يكى از عوامل تكبّراست.
يعنى چنين كسانى در وجودشان كمبود احساس مىكنند و مىخواهند آن را جبران كنند
و گمان مىبرند جبران آن با تبختر و باد به غابغاب انداختن است، يا به اينكه
شانهها را به عقب بيندازند و چشمانشان را به آسمان بدوزند، به كسى سلام نكنند يا
جواب سلام كسى را ندهند. حتّى نزد روانكاوان اين مطلب به اثبات رسيده است.
در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
«ما مِن رَجُلٍ تَكَبَّرَ أو تَجَبَّرَ إلّا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فى نَفسِهِ
؛ هيچكس تكبّر نمىكند مگر به سبب ذلّتى كه در درون جانش احساس مىكند». [2] اين همان عقده
حقارت است كه از آن به ذلّت تعبير شده است. مثلًا كسى در خانواده فقيرى پرورش
يافته، خيال مىكند فقر عيب