نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 596
معلومات را نداشت، چون استخر كوچك تحمل آب دريا ندارد و جاى تعجب نيست كه
همّام صيحهاى زند و از هوش رود [1] آن هم از هوش رفتنى كه جان خود را روى آن بگذارد!
تجلّى اين حقايق بر قلب همّام، همانند تجلّى الهى بر كوه طور براى موسى (عليه
السلام) بود كه از عظمت آن مدهوش شد فَلَمَّا
تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسَى صَعِقاً[2] نه فقط موسى
(عليه السلام) مدهوش شد كه كوه طور با آن سختى و عظمت نيز منهدم شد.
مرحوم الهى در ذيل اين فراز چنين مىسرايد:
چون سلطان سخن در سوز و در ساز
به لحن عشق كرد اين قصّه آغاز
سرانجام آن حريف عشق بنياد
بزد فرياد و رفت از هوش و جان داد
نمود آن عاشق اسرار ازل گوش
به پاى شمع شد پروانه مدهوش
شنيد از گوش دل آواى معشوق
فكند از شوق سر در پاى معشوق
بلى رسم و ره عشاق اين است
طريق جان فشانيشان چنين است
***
تأثير موعظه بر قلوب مؤمنان
فقال اميرالمؤمنين (عليه السلام) «اما و اللّه لقد كُنتُ اخافها عليه ثمّ قال
(عليه السلام): هكذا تصنع المواعظ البالغة باهلها».
ترجمه: اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمود: «به
خدا قسم من از اين پيشامد مىترسيدم سپس فرمود: مواعظ و پند و اندرزهاى بليغ و رسا
به آنان كه اهل موعظهاند چنين مىكند».
[1]. همان مدرك، صفحه 324 (فَصاح
همامُ صيحةً ثم وقع مغشيا عليه).