نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 374
نه چيزهاى نرم كه با تمام دهان خورده مىشود و دنيا را به گوشه چشم نمىنگريست
(مثل آدمهائى كه حسرت آن دارند و دل به آن بستهاند)، از جهت بدن لاغرتر و از جهت
شكم گرسنهترين اهل دنيا بود، دنيا به او پيشنهاد شد (خداوند نيز بوسيله جبرئيل
اختيار كردن دنيا را به او پيشنهاد فرمود) [1] از قبول آن امتناع نمود ... او بر روى زمين (بى آنكه سفره
اندازد) [2] غذا
مىخورد و مانند نشستن بنده مىنشست (دو زانو مىنشست و پا روى پا نمىانداخت) [3] به دست خود
پارگى كفشش را دوخته و جامهاش را وصله مىكرد و بر خر برهنه سوار مىشد و پشت سر
خويش ديگرى را سوار مىكرد ...)
مرحوم خوئى در شرح كلمات فوق در مورد حضرت موسى (عليه السلام) مىگويد: از شهر
فرعون كه به حال ترس خارج شد، بدون مركب و توشه بود، گاه زمين مىخورد و گاه بلند
مىشد، تا اين كه به زمين «مدين» رسيد و فاصله شهر فرعون و (مدين)
سه روز و به قولى هشت روز بوده، با پاى برهنه خارج شد ... و در مدت سفرش به جز
گياه صحرا و روئيدنيهاى زمين نخورد.
مرحوم خوئى در مورد حضرت عيسى (عليه السلام) مىگويد: در عدة الداعى از امام
صادق (عليه السلام) نقل كرده كه فرمودند: در انجيل است كه عيسى (عليه السلام) گفت
خدايا در صبح گرده نانى از جو و در عصر نيز گرده نانى از جو روزيم گردان، و بيشتر
از اين به من مده كه طغيان مىكنم.
سپس در مورد ابراهيم خليل اللّه گويد: لباسش پشمين و غذايش از جو بود (مثل نان
جو) و حضرت يحيى بن زكريا (عليه السلام) لباسش از ليف خرما و غذايش برگ درخت بود،
سليمان (عليه السلام) نيز غذايش را از طريق زنبيلبافى با ليف خرما مانند پدرش به
دست