نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 358
نياز از مال است بدون اينكه تلاش و سختى در طلب زائد كند و اين صفتى است
پسنديده كه كسب سائر فضائل متوقف بر آن است. [1]
يكى از حكماء مىگويد: «إسْتِغنائُك
عَن الشىء خيرٌ مِنْ استغنائِك بِه»: «بىنيازى تو و
عدم حاجت تو به چيزى، بهتر از بىنيازى تو به وسيله آن چيز است». [2]
چه جمله زيبائى است، جمله او اشاره به مسئله قناعت دارد، مىگويد اگر قناعت
پيشه كردى چيزى نخواستى بهتر است از اين كه قناعت پيشه نكنى و فكر كنى با فلان چيز
بىنيازى.
عمدتاً مردم فكر مىكنند، بايد چيزى را داشته باشند، تا بىنياز شوند و دستشان
پيش ديگرى دراز نباشد، فكر مىكنند بايد خانهاى با چنين خصوصيات و ماشينى با چنان
ويژگى داشته باشند، تا بىنياز باشند، در حالى كه اين حكيم مىگويد اگر قناعت پيشه
كردى و به قدر حاجت و نياز اكتفاء كردى، تو بىنيازى اين بىنيازى بهتر از آن
بىنيازى است، اين بىنيازى تملق و چاپلوسى و حرام و حلال كردن ندارد، در حالى كه
آن بىنيازى كه با داشتن چيزى حاصل شود، نياز به تلاش و دوندگى دارد، و چه بسا
تملق و حرام و حلال كردن، و اين همان است كه مولى مىفرمايند:
«القَناعةُ مالٌ لا يَنْفَد»:
«قناعت مالى و سرمايهاى است كه تمام
شدنى نيست». [3]
قناعت تنها جنبه آخرتى ندارد، بلكه از نظر سياسى و اقتصادى نيز ريشه امور است
بسيارى از جهتگيريهاى سياسى در روابط بينالمللى، بر ميزان قناعت صورت مىگيرد،
آبروى سياسى، اقتصادى و خودكفائى يك مملكت را قناعت حفظ مىكند و در مقابل عدم
قناعت از بين برنده شخصيت سياسى يك مملكت در