نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 184
پراكندهتر مىشود و از سوئى به سوئى به پرواز درمىآيد.
در احوالات پيشوايان خود بنگريم كه چه مىكردهاند و چه بودهاند؟ در احوالات
امام چهارم (عليه السلام) وارد شده است كه گوشه اطاق آتش مىگيرد و اهل خانه صداى
«النّار، النّار» (آتش آتش) بلند مىكنند، و حضرت در آن موقع مشغول نماز بودهاند،
وقتى نماز تمام مىشود، و جريان را به حضرت مىگويند و اعتراض مىكنند كه چرا نماز
را قطع
نكرديد؟ مىفرمايد «به خدا قسم صداى شما را نشنيدم»، بله مگر كسى كه با خدا
سخن مىگويد، سخن ديگرى را مىشنود. در آن حريم جاى سخن غير نيست، زيرا كه اصلا
غيرى وجود ندارد.
چرا وقتى تير را از پاى مولى على (عليه السلام) در نماز بيرون مىآورند، دردى
احساس نمىكند؟ على (عليه السلام) در نماز، ما سوى الله را فراموش مىكند، اينكه
اعتراض مىكنند كه چطور صداى سائلى را كه چيزى مىخواست مىشنوند ولى درد را احساس
نمىكنند، بايد جواب داد كهاى غافل، صداى سائل صداى خدائى است، و توجه به صداى
خدائى توجه به خدا است نه توجه به خويش، اجابت درخواست سائل كه محبوب خدا است آن
را مىشنوند ولى صداى همهمه و شعله آتش را نمىشنوند و دردى احساس نمىكنند!
مرحوم الهى در ذيل اين فراز (و خشوعاً
فى عبادة) چنين گويد:
هم آن آزاد مردان دل آگاه
ز ذوق بندگى در حضرت شاه
پرستش با دل خاشع نمايند
در رحمت به روى خود گشايد
بدين سان بندگان بخشند شاهى
فزونتر ملكى از مه تا به ماهى
ز طوق بندگى بر گردن از دوست
چو دولت يافتى آن ملك نيكوست
تعالى اللّه زملك بندگانش
كه خاك است اين جهان و آن جهانش
دل خاشع بود آئينه دوست
در او پيدا نگارين طلعت دوست
***
نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 184