نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 525
ناپايدار محل خود را به زودى ترك مىگويند، اين كلمه به معناى ناپايدار نيز به
كار مىرود، و «وديعه» را از اين نظر «وديعه» مىگويند كه بايد محل خود را ترك گويد و به دست صاحب
اصلى باز گردد.
و يا از آنجا كه امور ناپايدار رها مىشوند، و به حالت اول باز مىگردند، به
هر امر ناپايدار، «مُسْتَوْدَع» گفته مىشود؛ «وديعه» را نيز به خاطر اين كه
سرانجام بايد محل خود را رها كند، و به صاحب اصلى باز گردد «وديعه» گفتهاند. [1]
[مسجور:]
«وَ الْبَحْرِ
الْمَسْجُورِ»
براى «مسجور» از مادّه «سَجْر» دو معنا در لغت ذكر شده: يكى «برافروخته» و ديگرى «مملوّ». «راغب» در «مفردات» مىگويد:
«سجر» (بر وزن فجر) به معناى شلعهور ساختن آتش است. [2]
[مُسَحَّر:]
«أَنْتَ مِنَ
الْمُسَحَّرِينَ»
«مُسَحَّر» از مادّه «سحر» به معناى كسى است كه مسحور شده باشد. آنها معتقد بودند كه ساحران گاه از طريق
سحر، عقل و هوش افراد را از كار مىاندازند، اين سخن را نه تنها به حضرت صالح عليه
السلام گفتند كه به گروهى ديگر از پيامبران نيز اين تهمت را وارد ساختند، حتى به
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، چنان كه در آيه 8 سوره «فرقان» مىخوانيم:
إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً: «ستمگران گفتند: شما تنها از مردى پيروى مىكنيد كه بر اثر مسحور شدن، عقل
خود را از دست داده است»! [3]
[مَسحُور:]
در بيان معناى «مَسْحُور» مفسران دو تفسير گفتهاند: بعضى آن را به معناى «ساحر» دانستهاند به
شهادت آيات ديگر قرآن كه مىگويد: فرعون و فرعونيان همه جا او را متهم به ساحر
بودن كردند. و آمدن اسم مفعول به معناى فاعل در لغت عرب شبيه و نظير دارد مانند «مَشْئُوم» به معناى «شائم» كسى كه مايه
بدبختى است، و «ميمون» به معناى «يامن» كسى كه مايه خوشبختى است.
ولى جمعى ديگر از مفسران «مَسْحُور» را به همان معناى مفعولى واگذاشتهاند، به
معناى كسى كه سحر در او اثر گذاشته، چنان كه از آيه 39 «ذاريات» استفاده مىشود كه
هم نسبت سحر به او دادند و هم جنون.
به هر حال اين روش هميشگى مستكبران است كه مردان الهى را به خاطر نوآوريها،