responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اسناد لانه جاسوسی آمریکا نویسنده : دانشجویان مسلمان پیرو خط امام    جلد : 1  صفحه : 521

هواپیما را نمی دانست تا این که یکی از اعضاء گروه پروازمان را دیدیم او شماره هواپیما را می دانست،

وقتی که به هواپیما رسیدیم به یک خلبان و رئیس پرواز ضدآمریکایی برخورد کردیم. بعد از یک بحث داغ

با افراد نخست وزیری و گاردهای ما، او به اکراه راضی شد که ما را ببرد. بعد از یک آزمایش زمینی برای

تعمیر، هواپیمای دیگری پیدا شد و بالاخره به کپکان پرواز نمودیم که پرواز بدون حادثه سپری شد. خلبان

در حقیقت خیلی ماهر و حرفه ای بود اگر سرسخت نمی بود، رسیدن به فرودگاه مثل هر حادثه آن روز بود.

ما را در نگهبانی تا تأیید اوراقمان نگه داشتند، با وجود این که ما 000/000/30 ریال پول همراه داشتیم

خیلی زود اوراق ما را تأیید نمودند. رفتن به اردوگاه هم بدون حادثه ای برگزار شد.

دو تا دهکده گلی و بدون برق و تعداد زیادی مردم که آمده بودند تازه واردها را ببینند تمام جریانی بود

که در مسیر دیدم. در اردوگاه دوباره ما را تحت نظر گرفتند و محلیهایی که منتظر حقوقشان بودند ما را نگاه

می کردند تقریبا 5 روز قبل تکنسینهای آمریکایی را گروگان گرفته بودند و گفته بودند که دستگاه را

خاموش کنند. تا قبل از آمدن گروهها و سربازان و نیروهای خمینی با آنها بدرفتاری می شده (وسایل

شخصی آنها دزدیده شده) این سربازان از پادگان مشهد آمده بودند. سربازان مشهدی از آمریکاییها به

خوبی نگهداری می کردند و فقط آنها را نگه داشته بودند تا این که حقوقها و حسابها پرداخت شود پرداختن

حسابها حدود 5 ساعت به طول انجامید. نکته جالب توجه این که ستوان مسئول سربازان مشهد ادعا

می کرد که از افراد PLOبوده و همراه یاسر عرفات می جنگیده. سربازان محلی از افراد مشهدی

می ترسیدند. C حدود ساعت 22 تمام آمریکاییها آزاده شده و به DAO رفتند. پرواز ساعت 23 در شب

در ارتفاع 3900 پایی از بین دو رشته کوه صورت گرفت. خدمه خلبان نیروی هوایی اسلامی ایران کارشان

را واقعا عالی انجام دادند ما به مهرآباد بازگشتیم و دوباره تحت نظر قرار گرفتیم مسئله این که با این 24

آمریکایی چه باید کرد مطرح شد ساعتها در این مورد مذاکره صورت گرفت تا این که تصمیم گرفتند ما را به

کمیته مرکزی خمینی در تهران بفرستند. به هر حال دوباره رسم و رسومات ایران به داد ما رسید. یک

سرهنگ مجاهدین را که به سفارت در روز 14 فوریه کمک نمود در آنجا دیدیم و به ما کمک کرد که به

عوض کمیته به سفارت برگردیم. هنگام بازگشت گویا از سرزمین متروک عبور می کردیم. چندین بار

جلوی ما را گرفتند و اتوبوس به وسیله افراد کاملاً مسلح محاصره گردید و تفنگها را به ما نشانه رفتند تا این

که صحت مدارکمان ثابت گردید. حدود ساعت 30/2 بود که ما بالاخره سالم به سفارت رسیدیم.

D زمانی که ما در مهرآباد بودیم DATT، سرهنگ همایون معاون فرماندهی سابق یک بخش حمل و نقل

و سرهنگ حسینی را دید، مقام جدید آنها را نتوانست بفهمد. DATT همچنین تیمسار ایمانیان را در مرکز

حمل و نقل یکم در لباس شخصی دید ولی اجازه ندادند با او صحبت کند.

توضیح و تفسیر مسئولان : سفر روشنگرانه ای بود و همان طوری که گزارش شد در هیچ قسمت کنترل

مرکزی وجود ندارد و هر قسمت بازرسی به تنهایی کار می کند و زیر نظر فرمانده خودش است. کارها

صورت می گیرد ولی خیلی پراکنده است. حرکت کند است ولی چرخها می چرخند همافران مسئول بعضی

قسمتها شده اند و چند مورد مشاهده شده که افسران زیر دست همافران کار می کنند. پایگاه در کپکان زیر

نظر ستوان جاعل (JALL) از مشهد بود. بدون دوستی نزدیکی که بین تیمسار ایمانیان و افراد

نخست وزیری بود به احتمال زیاد گروه نمی توانست پرواز کند.

اوضاع در آذربایجان

نام کتاب : اسناد لانه جاسوسی آمریکا نویسنده : دانشجویان مسلمان پیرو خط امام    جلد : 1  صفحه : 521
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست