نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 160
داستان ابراهيم
مفسران قرآن كريم و اهل تاريخ مىگويند: ابراهيم در زمان نمرود بن
كنعان زاده شد. برخى تصور كردهاند كه نمرود، از طرف كيكاوس حكومت مىكرد. برخى هم
او را پادشاهى مستقل بحساب آوردهاند.
پيش از تولد ابراهيم به نمرود، گفته شد كه امسال در مملكت كودكى
متولد ميشود كه وسيله هلاك و زوال حكومت او خواهد بود. برخى مىگويند: اين پيشگويى
را از راه نجوم و كهانت كردند. برخى مىگويند: از روى اخبار پيامبران بدست آورده
بودند. برخى هم مىگويند: نمرود خواب ديد كه ستارهاى طلوع كرد و نور خورشيد و ماه
را محو كرد. تعبير كنندگان خواب، تعبير كردند كه كودكى بدنيا مىآيد و حكومتش را
منقرض ميكند. از آن وقت دستور داد كه هر كودكى از مادر متولد شود، بكشند و زنها را
از شوهرها جدا كنند و زنان را زير نظر بگيرند و هر كدام باردار هستند، حبس كنند تا
موقعى كه فراغت پيدا مىكند، طفلش را اگر پسر است تسليم تيغ جلادان كنند. در اين
گير و دارها مادر ابراهيم هم باردار شد.
روزها و شبها گذشتند. طفل در رحم تاريك مادر، دور از هر گونه آشوب و
وحشت، پرورش يافت. كم كم روزهاى تولد نزديك ميشود. مادر ميخواهد جگر گوشه خود را
از خطر برهاند. ناگزير دل از انسانها بركند و سر به بيابان گذاشت! غارى پيدا كرد
كه دور از چشم انداز جاسوسان و كارآگاهان مزدور و بىعاطفه بود. در آنجا طفل ديده
بر روى جهان گشود. جهانى كه ستم و حكومت هوس و شهوت، در آستانه تباهى و فنايش
كشيده است! بيچاره مادر! تمام كوششهاى خود را در راه حفظ پاره تن خود بكار
مىاندازد. طفل را در كهنهاى پيچيد و در گوشه غار نهاد و در غار را با سنگى مسدود
كرد و بسوى شهر آمد! در حقيقت مادر دل افسرده، كودك عزيز خود را تسليم حوادث كرده
است. بزرگترين پرستار و نگهبان ابراهيم خداوند است.
انگشتان خود را مىمكيد و تغذيه ميكرد. رشد كودك، شگفتانگيز است. در
يك
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 160