نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 156
مطالب، رو بسوى قوم كرده، گفت: اى قوم، من
از آنچه شريك خدا قرار مىدهيد، بيزارم! من رو بجانب آن خدايى آوردهام كه
آفريدگار آسمانها و زمين است ... اين سخن را هنگامى بر زبان مىآورده كه در سير
فكرى و تكامل عقلى خود، مبتذل بودن خدايان ساختگى قوم برايش ثابت شده و خداوند
يكتا را شناخته و دانسته است كه خدايى برتر از آنست كه بصفات موجودات مخلوق، اتصاف
پيدا كند. اين قول از ابو على جبائى و ابو القاسم بلخى و ... است. طبق اين قول بهر
كسى بيشتر از يك ساعت و كمتر از يك ماه مهلت داده ميشود، تا فكر كند و خداى لا
يزال را بشناسد. در اين مدت ممكن است.
بهيچ خدايى معتقد نباشد. ابراهيم نيز از اين مهلت استفاده كرد.
2- اين مطالب را: ابراهيم پيش از بلوغ بر زبان آورد. هنگامى كه هنوز
بالغ نشده بود و عقل او در آستانه كمال قرار داشت، از مشاهدات خود براى كشف حقيقت
استفاده كرد و تدريجاً باطل بودن خدايى ستاره و ماه و خورشيد كه مورد پرستش قوم
بودند، ثابت كرد و بخدايى حضرت احديت پى برد.
(فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ
قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ): پس از ستاره، نوبت ماه مىرسد. قرص ماه با شكوه و جلال خاصى آرام
آرام از پشت افق سر بر مىآورد و با نور مهتابى خود جهان را سيمگون مىكند.
ابراهيم كه در جستجوى حقيقت، دلى بيقرار دارد و مىكوشد كه هر چه زودتر بمرتبه
يقين برسد و شك و ترديد را كه ويژه سوفسطائيان و هم مسلكان آنهاست، كنار گذارد،
خيره خيره قرص ماه را كه هم چنان در حال بالا آمدن است و تمام كرات آسمانى را در
برابر عظمت و ابهت خود محو و زبون كرده است، مىنگرد و آن چنان كه گويى گمشده خود
را براى هميشه جسته است، مىگويد: اين است خداى من! اما ماه هم به سرنوشت ستاره،
گرفتار شد! ابراهيم اميدوار است كه سرانجام همان خدايى كه در جستجوى او انديشه خود
را بتكاپوى افكنده است، راه شناسايى خود را بروى او هموار و از گمراهى و بدبختى
حفظ مىكند. از اينرو بىآنكه از اين اشتباه خود احساس شكست كرده باشد، دل بهمان
خدايى بسته، گويد: اگر
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 156