نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 155
مقصود
از آنجا كه در آيات پيش بيان كرد كه آيات قدرت خود را به ابراهيم
نشان داده است، اكنون اين مطلب را بيان مىكند كه ابراهيم چگونه به آنها استدلال
كرده و حق را بوسيله آنها شناخته است. مىفرمايد:
(فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا
رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ).
همين كه پرده ظلمت شب بر همه جا كشيده شد، ستاره زهره يا مشترى را
ديده، گفت:
اين است خداى من. اما همين كه ستاره غروب كرد، گفت: من چيزهايى كه
غروب مىكنند، دوست نميدارم! درباره تفسير اين آيات اختلاف است:
1- ابراهيم هنگامى اينطور گفت كه عقلش كامل شده بود. در حقيقت، حالا
آغاز تفكر ابراهيم است. او در ميان مردمى بزرگ شده است كه به پرستش ستارگان خويگر
شدهاند. اما او بدون اينكه طوق تقليد قوم را بگردن افكند، خود درباره راه و رسم
آنها مطالعه مىكند تا صحت و بطلان آن را دريابد و راه صحيح خود را بكمك عقل و
انديشه انتخاب كند. از اينجهت است كه وقتى، چشمش بطرف ستارهاى درخشان و زيبا خيره
ميشود، نيروى فكرش بكار افتاده، مىگويد: اين است خداى من، چه خداى زيبا و
دلربايى! اگر اين ستاره هم چنان زيبايى و دلربايى خود را حفظ ميكرد، ممكن بود حس
كنجكاوى ابراهيم را اقلا براى مدتى ارضا كند و وى را از اينكه انديشه خود را براى
دريافت روح كلى جهان بكار اندازد، باز دارد. اما چه زود ستاره اشتباه ابراهيم را
برايش ثابت كرد! او غروب كرد و با غروب خود ابراهيم را بدنبال خدايى كاملتر و بهتر
بجستجو واداشت، با توجه به اينكه حالا فهميده است كه خدا نبايد غروب كند و نبايد
سر در گريبان افق فرو برد. زيرا چيزى كه غروب كند، حادث و مخلوق است. بدنبال پى
بردن به اشتباه خود در مورد خدايى ستاره، همين فكر را در مورد ماه، سپس در مورد
خورشيد دنبال كرد. آنها نيز با غروب خود راه را براى پىجويى حقيقت، بروى ابراهيم
گشودند و زمينه را براى خداشناسى او فراهم كردند، از اينرو بدنبال اين
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 155