نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 6 صفحه : 229
در مورد حديثى كه از پيامبر نقل كردند كه:
«ويل للعراقيب من النار»
و احاديث ديگر كه مضمون آنها دلالت مىكند بر اينكه: پيامبر وضو
مىگرفت و پاها را مىشست، بايد توجه داشت كه ما نمىتوانيم بخاطر چنين احاديثى كه
براى ما اطمينان بخش نيستند، از ظاهر قرآن كريم دست بر داريم. و انگهى اخبار
بسيارى از طريقه اهل تسنن در كتب شان و از شيوخشان، در دست داريم كه خلاف آن اخبار
افاده مىكنند. اوس بن اوس گويد:
«پيامبر را ديدم كه وضو گرفت و بر نعل خود مسح كرد و نماز خواند»
حذيفه گويد: «پيامبر پس از قضاى حاجت، آبى طلبيد و وضو گرفت و بر پاهاى خود مسح
كرد» و احاديث ديگرى كه آوردن آنها بطول مىانجامد.
در مورد حديث
«ويل للعراقيب من النار»
روايت است كه گروهى از افراد بى سر و پا ايستاده بول مىكردند. اين
بول بر پاها و پشت پاهايشان ترشح مىكرد و آنها بدون شستشو براى نماز به مسجد
مىآمدند، از اينرو پيامبر آنها را به عذاب جهنم تهديد كرد.
كعب پا
اماميه مىگويند:
- كعب پا استخوان برجستهاى است كه در پشت پا و در محل بستن بند كفش
است.
در اينباره محمد بن حسن كه از اصحاب ابو حنيفه است با ايشان موافقت
كرد. اگر چه قائل است كه پاها را تا كعب، بايد شست.
جمهور مفسران و فقها گويند:
- كعب استخوان ساق است. اگر كعب همان چيزى بود كه اماميه گويند، بايد
گفته شود: «و ارجلكم الى الكعاب» زيرا بنا بر اين قول، در هر پايى دو كعب است.[1]
[1]- بايد توجه داشت كه اهل لغت، براى كعب دو معنى كردهاند: يكى
استخوان برجسته پشت قدم و ديگر دو استخوان برجسته كنار قدم. منظور علماى شيعه از
كعب پا همان استخوان برجسته پشت پاست و هر پايى بيش از يك كعب ندارد و معناى ظاهر
كلمه هم همين است. لكن آقايان كعب را به معناى استخوان كنار قدم گرفته- كه يك
معناى بعيد است- و به علماى شيعه اشكال كرده و گفتهاند، چون هر پايى داراى دو كعب
است بايد« الى الكعاب» گفته شده باشد. توجه به اين نكته نيز لازم است كه هيچگاه
كعب به معناى ساق پا استعمال نشده است.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 6 صفحه : 229