نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 6 صفحه : 134
براى كشتن عيسى رهنمون گرديد. پس از اين
جنايت، وى نادم شد و خودكشى كرد.
بعضى از مسيحيان گويند: وى همان بود كه بر يهوديان مشتبه گرديد و به
جاى عيسى بدار آويخته شد، در حالى كه مىگفت: من عيسى نيستم. من همان كسى هستم كه
شما را راهنما شدم! سدى گويد: آنها عيسى را با ده تن، زندانى كردند. يكى از آنان
داخل زندان شد و خداوند او را بشكل عيسى در آورد آنها او را كشتند و عيسى به آسمان
رفت.
(وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ): جبايى گويد: يعنى عوام يهود، در باره او دچار شك و اختلاف شدند،
زيرا علماى ايشان مىدانستند كه عيسى كشته نشده است.
برخى گفتهاند: منظور اين است كه: جماعتى در باره عيسى اختلاف كردند-
برخى گفتند: او را كشتيم و برخى گفتند: نكشتيم.
(ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِ): آنان در باره كسى كه او را كشته بودند، يقين نداشتند تنها بصرف
گمان او را بقتل رسانيده بودند. و گمان مىكردند عيسى را كشتهاند.
علت اينكه براى آنها ترديد پيدا شد، اين بود كه شماره كسانى كه در
خانه بودند، مىدانستند. هنگامى كه وارد خانه شدند، يكى از آنها را نديدند و عيسى
بر ايشان مشتبه شد، از اينرو يكى از آنان را باحتمال اينكه عيسى است، بقتل
رسانيدند.
اين مطلب بنا بر عقيده كسانى صحيح است كه گويند: همراهان عيسى در
موقع آمدن يهوديان متفرق نشده بودند. لكن كسانى كه مىگويند: در آن موقع، آنها
متفرق شده بودند، مىگويند منشا اختلاف و اشتباه يهوديان اين بود كه شخصى كه باقى
مانده بود و بقتل رسانيدند، نمىدانستند عيسى بود يا ديگرى! حسن گويد: يعنى آنان
در باره عيسى اختلاف كردند. گاهى مىگفتند: او بنده خداست و گاهى مىگفتند: او پسر
خداست! و گاهى مىگفتند: خداست!! زجاج گويد: معناى اختلاف مسيحيان اين است كه:
دستهاى مىگفتند: او خداست و مقتول نيست و دستهاى مىگفتند: خدا نيست و كشته شد.
(وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً): در باره اين ضمير
(ه) اختلاف است. برخى گويند: مرجع آن
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 6 صفحه : 134