responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 5  صفحه : 217

براى همسايه‌ات بفرست. انصارى خشمگين شد و گفت: جانب پسر عمويت را مى‌گيرى؟

رنگ چهره پيامبر تغيير كرد. آن گاه به زبير فرمود: باغت را آب بده و جلو آب را بگير تا برگردد بطرف ديوارها و حق خود را بطور كامل تحصيل كن سپس براى همسايه‌ات بفرست. در پاسخ اول، طورى دستور داده بود كه براى هر دوى آنها گشايش و آسايش بود.

گفته‌اند: اين مرد حاطب بن ابى بلتعه بوده است. راوى مى‌گويد: آن دو خارج شدند و بر مقداد گذشتند. مقداد پرسيد: بنفع كداميك از شما حكم شد. ابو بلتعه گفت:

«بنفع پسر عمويش حكم كرد» و اين سخن را با دهن كجى ادا كرد. مردى يهودى كه با مقداد بود، متوجه شد. گفت: خداوند اينها را بكشد، باور دارند كه او پيامبر خداست آن گاه در حكمى كه صادر مى‌كند او را متهم مى‌كنند. بخدا قسم، ما در زندگى موسى يك بار معصيت كرديم. او ما را دعوت به توبه كرد و دستور داد كه خودمان را بكشيم در راه اطاعت امر خدا هفتاد هزار نفر از افراد خودمان را كشتيم تا خدا از ما راضى شد.

ثابت بن قيس شماس گفت: سوگند بخدا، كه راست مى‌گويم. اگر محمد ص امر كند كه خودم را بكشم، مى‌كشم.

بهمين مناسبت، آيه در باره حاطب بن ابى بلتعه و دهن كجى وى نازل گرديد.

شعبى گويد: آيه در باره بشر كه مردى منافق بود و مرد يهودى كه نزاع خود را پيش عمرو برده بودند، نازل گرديده است در باره اين دو، قبلا بحث شد.

مقصود

خداوند بيان مى‌كند كه ايمان، اين است كه انسان بحكم پيامبر گرامى ملزم شود و به آن راضى باشد، از اينرو فرمود:

(فَلا): يعنى آن طورى كه شما در باره آنها گمان داريد و آنها را اهل ايمان مى- پنداريد، نيست، زيرا آنها اختلاف خود را نزد طاغوت مى‌برند و اين با ايمان سازگار نيست.

(وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ‌): خداوند سوگند ياد مى‌كند كه اين منافقان مؤمن نيستند و

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 5  صفحه : 217
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست