3- افتظاظ: آشاميدن آب ناگوار و گس چون بر طبع سخت و خشن است.
4- اصل فظاظت: جفاست و فظ آب ناگوار و گس.
5- فض (با ضاد) پراكنده كردن شيئى.
6- انفضاض: تفرق.
7- مشورت و بقولى مشورت بضم واو: اسم است و فعل آن (شاور يشاور
مشاوره و شوار).
حسن الشورة و الصورة: نيكو هيئت و نيكو لباس.
مشورت: ضميمه و محكم كردن رأى خود با رأى ديگرى.
8- نثرت الدابه: چهار پا را امتحان كردم و راه رفتن و هيأت او را
ديدم، او را شناختم.
9- و نثرت العسل: عسل را از كندو برداشتم و عسل مشور يا مشار است.
10- عزمت عليك: اقسمت عليك. يعنى بتو قسم خوردم (از ابن دريد) توكل:
اظهار عجز و اعتماد به ديگرى.
توكل بر خدا و گزارى كارها باو اطمينان بحسن و تدبير او واصل آن از
اتكال است بمعنى اكتفاء در كارى كه مورد احتياج است بكسى كه كار باو مستند است.
و وكالت از همين است زيرا وكالت قرار بستن بر كفايت در نيابت ديگرى
است از خود يعنى كار خود را بديگرى سپردن كه امور تو را انجام دهد و بعهده گرفته
كفايت نمايد.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 4 صفحه : 313