نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 3 صفحه : 132
2- از ابن عباس، سعيد بن جبير و سدى روايت
شده كه فرشتهاى به ابراهيم بشارت داده بود كه خداوند تو را بعنوان «خليل» خود برگزيده
است و دعاى تو را مستجاب و مرده را بدعاى تو زنده ميكند.
از اين جهت ابراهيم از خدا درخواست زنده كردن مردگان كرد كه اطمينان
كند او اين مقام را پيدا كرده كه دعايش مستجاب ميشود و «خليل خدا» شده است.
3- در احتجاج ابراهيم با نمرود كه او گفت من زنده مىكنم و ميميرانم
محبوسين را آزاد و مجرمان را نابود مىكنم. ابراهيم گفت اين، زنده كردن نيست در
همين وقت ابراهيم از خدا خواست كه خدايا، نشان بده چگونه مرده زنده ميكنى تا نمرود
بداند.
روايت شده كه نمرود ابراهيم را تهديد به كشتن كرده بود اگر خداوند
مرده زنده نكند بطورى كه نمرود ببيند و از همين جهت ابراهيم گفت(لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي) يعنى تا دلم آرام
بگيرد و مطمئن شوم كه نمرود مرا نخواهد كشت. اينوجه را محمد بن اسحاق بن يسار گفته
است.
4- او دوست داشت كه اين مطلب را از راه عيان و شهود ببيند و بآن يقين
پيدا كند پس از آنكه از راه استدلال فهميده و بآن علم حاصل كرده بود و اينوجه از
وجوه ديگر اقوى است.
(قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ)- الف در أ و لم ...
براى استفهام و پرسش است يعنى آيا ايمان نياوردهاى و مقصود از آن، اثبات مطلب است
كه قطعاً تو ايمان آوردهاى پس چرا چنين سؤالى ميكنى؟
خاصيت اين «الف» اينست كه اگر به جمله «منفى» داخل شود مثل اين آيه
منظور، اثبات و اگر بر جمله «مثبت» داخل گردد منظور «نفى» مىباشد مانند اين آيه:(أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ ...)
يعنى آيا تو گفتهاى ..... كه منظور اينست كه نگفتهاى.