اى محمّد براى تو در روزى رفت و آمد و كوششى است براى حوائج دنيويست
و مقصود اينكه اياب و ذهاب و كارهايت در روز بسيار است چون در آن بايد تبليغ رسالت
نموده و مردم را دعوت بحقّ و تعليم واجبات و مستحبّات نموده و اصلاح امور زندگى
خود و عيال خود نمايى. و در شب دلت براى ياد خدا و قرائت آماده و فارغ است پس
ساعات شب را براى عبادتت قرار بده براى اينكه نصيب خود را از خير دنيا و آخرت
بگيرى و اين دليل است بر اينكه براى هيچكس عذرى نيست بر ترك نماز شب براى درس دادن
و يا درس خواندن[1] براى اينكه
نياز و احتياج پيغمبر 6 بتعليم مردم بيشتر از نياز يكى از
افراد ما بتعليم است.
[1] اين مطلب اشاره است بعادت بد طلّاب و مدرّسين كه به بهانه
درس دادن و خواندن تهجّد و نماز شب ترك ميكنند و امّا در زمان ما پس امر بزرگتر
است و ميبينى بعضى از آنها قرائت خود را درست نميكنند و ميگويند:
تجويد واجب نيست و نميدانند كه تجويد بابى است در علم قرائت،
و تمام قرائت تجويد نيست.
و بدان كه گاهى در شريعت امر ميشود بچيزى كه واجب است در آن
رجوع باهل خبره و يا بعرف مردم نمود مثلا وقتى ما مأمور شديم كه در نماز رو بقبله
بايستيم پس در واقع ما را رجوع بهيئت و هندسه داده و وقتى ما را امر به احسان و
نيكى به پدر و مادر فرمود پس ارجاع بعرف مردم داده كه احسان و نيكى بآنان چگونه
محقّق ميشود.
و وقتى ما را امر بقرائت صحيح
( لا صلاة الّا بالقرائة)
نمود امر برجوع به نحو و لغت فرموده و وقتى امر به ترتيل نمود
پس ارجاع باهل تجويد فرموده زيرا كه ايشان زحمت كشيده و تتبّع نمودهاند كه عرب
چگونه به اتباع خود نيكو و خوب اداء حروف و كلمات و صفات حروف و غير آن مينمايند.
و ميبينى كه اگر مخالفت با قانون تجويد نمود در كلام عرب غلط محسوب ميشود مثل
اينكه اگر حروف را از مخرج اداء نكند و يا بعضى صفات حروف را رعايت ننمايد. پس
واجب است مراعات آن. و بعضى از آنها تركش مرجوح و مكروه شمرده ميشود. پس مستحبّ
ميگردد. و مراد در آيه قطعا آن قسم دوم است براى اينكه قسم اوّل از مخاطبون
بطباعشان رعايت ترتيل و اداء حروف را بطباع خود مينمودند پس امر بآن معنى ندارد.
فاضل مقداد گويد: ترتيل مستحبّ مؤكّد است و مقصود اينست كه كلام بمخالفت آن غلط نميشود.
سيوطى در كتاب اتقانش گويد: قاعده تجويد بازگشتش بكيفيّت وقف
و اما له و ادغام و احكام همزه و ترفيق و تفخيم و مخارج حروف است.
ميگويم. امّا ترفيق و تفخيم نميدانم چيزى از آن را كه واجب
باشد و امّا مخارج حروف رعايت آن واجب است.
( شعرايى)( مترجم گويد: مثل حروف شفهيه كه لب باشد لام و ميم
كه از لب صادر شود و حروف حلقيه كه همزه و ح و خ و غ كه از گلو بايد اداء شود و ص
كه از وسط دهان و ض كه از كنار زبان گفته ميشود و دال و ذال كه از سر زبان بيرون
آيد) و امّا وقف و ادغام و همزه بعضى از آن رعايتش واجب و بعضى از آن واجب نيست و
اخفاء ملحق بادغام است و امّا اماله پس چيزى از آن واجب نيست مگر كلمه( مجراها) در
سوره هود اگر بفتح و زبر ميم قرائت شود( مجراها زيرا قاريان قرآن بعضى اماله نموده
و بفتح خوانده و بعضى هم بفتح و ضمّ هر دو خوانده و تجويز كردهاند.
( شعرايى)
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 26 صفحه : 22