نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 26 صفحه : 157
شرّ و بدى را دوست ندارند.
و بعضى گفتهاند: آنها افرادى هستند كه حقوق واجبه و مستحبّه را اداء
ميكنند. و تمام خاندان رسالت : و موافقين و طرفداران- آنها و بسيارى
از مخالفين ايشان اتّفاق كردند كه مراد از ابرار على و فاطمه و حسن و حسين عليهم
السّلام است. و آيه مزبور و آيات بعد از آن متعيّن است كه در باره آنها نازل شده.
و نيز اجماع و اتّفاق كلّ است كه ايشان ابرار هستند ولى غير ايشان مورد خلاف است.[1](
(يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ)) يعنى ظرفهايى كه پر از شراب
بهشتى است( (كانَ مِزاجُها)) يعنى طبيعت آن( (كافُوراً)) عطاء و كلبى گويند: آن
چشمهاى است
[1] مترجم گويد: مناسب ديدم در اينجا حديث هشام بن حكم را در
فضيلت على 7 از نظر حضرات اهل سنّت نقل نمايم. شيخ بزرگوار مفيد در
كتاب اختصاص ص 96 ميگويد: احمد بن حسن گفت حديث كرد براى ما عبد العظيم بن عبد
اللَّه حسنى گفت هارون الرّشيد لعنه اللَّه. به جعفر بن يحيى برمكى گفت دوست دارم
مناظره اهل كلام را بطورى كه مرا نبينند بشنوم كه هر چه ميخواهند بىپرده و تقيّه
بآن استدلال كنند پس جعفر دستور داد علماء مناظره در خانه او حاضر شوند و هارون هم
در جايى نشست كه سخن آنها را مىشنيد و او را نمىديدند پس جمع شدند و منتظر شدند،
تا هشام بن حكم بيايد و هشام وارد شد در حالى كه پيراهن كوتاهى بر تن داشت و
شلوارى كه تا نصف ساق پاى او بود و بهمه سلام كرد و براى جعفر تشخّص و امتيازى
قائل نشد. پس يك نفر از آنها گفت چرا على 7 را بر ابو بكر ترجيح و
تفضيل دهيد و حال آنكه خداوند ميفرمايد:( ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ
إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا) دوّمى از آن دو نفر كه
در غار بودند وقتى كه برفيقش ميگفت محزون مباش خدا با ماست.
هشام گفت بگو آيا حزن و غصّه ابو بكر در اين موقع براى رضاى
خدا بود يا نه. آن شخص ساكت شد. هشام گفت اگر پندارى براى رضاى خدا بوده پس چرا
پيامبر خدا او را منع فرمود(( لا
تَحْزَنْ)) آيا از اطاعت
و رضاى خدا او را نهى فرمود. و اگر گمان كنى كه براى خود بود بدون رضاى خدا.
پس چرا افتخار كنى بچيزى كه براى رضاى خدا نبوده و البته
ميدانى كه خداوند تبارك و تعالى چه فرموده وقتى گفت(( فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى-
الْمُؤْمِنِينَ)) يعنى(
در سوره فتح نزول سكينه بر پيامبر و بر مؤمنين فرمود) ولى در اينجا گفت(( فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ
عَلَيْهِ)) يعنى فقط بر
پيامبرش نزول سكينه نمود و بر ابى بكر نكرد چون مؤمن نبود.
1- و لكن شما خودتان گفتهايد و باور داريد و عموم اهل سنّت
هم گفتند كه بهشت مشتاق چهار نفر است 1- على 2- مقداد 3- عمّار 4- ابى ذر غفارى.
پس مىبينيم كه صاحب ما على 7 داخل در اين چهار نفر است و ابو بكر شما
نيست. پس صاحب ما بر صاحب شما از اين جهت فضيلت و برترى دارد.
2- شما خودتان گفتيد و عموم اهل سنّت هم گفتند و ما هم
مىگوييم كه مدافعين از اسلام( در عهد رسول خدا در جنگ احد) چهار نفرند 1 على ابى
ابى طالب 2 زبير بن عوام 3 ابو دجّانه انصارى 4 سلمان فارسى پس مىبينيم كه صاحب
ما در اين چهار نفر داخل است ولى ابو بكر صاحب شما نيست. پس صاحب ما بر صاحب شما
ترجيح و برترى از اين جهت دارد.
3- و شما گفتيد و ما هم گفتيم و همه مردم هم گفتهاند كه
قرّاء( اوّليه) چهار نفرند 1- على بن ابى طالب( ع) 2- عبد اللَّه بن مسعود 3- ابىّ
بن كعب 4- زيد بن ثابت. پس مىبينيم كه صاحب ما در اينها داخل و صاحب شما نيست. پس
صاحب ما على 7 فضيلت بر صاحب شما دارد.
4- شما گفتيد و ما هم گفتيم و همه مردم هم ميگويند كه مطهّرون
و پاكان از آسمان چهار نفرند: 1- على بن ابى طالب 2- فاطمه 3- حسن 4- حسين عليهم
السّلام. پس مىبينيم كه صاحب ما داخل در اين چهار نفر است در اين فضيلت ولى صاحب
شما ابو بكر نيست. پس ما از اين جهت صاحب خود را بر صاحب شما تفضيل و ترجيح داديم.
5- شما گفتيد و ما هم گفتيم و عامّه مردم هم ميگويند(( إِنَّ الْأَبْرارَ))(-( شاهد مترجم از اين حديث اين جمله
است) چهار نفرند 1 على بن ابى طالب 2- فاطمه 3 حسن 4 حسين. پس ميبينم كه صاحب ما
داخل است در اين گروه ابرار و صاحب شما ابو بكر نيست. پس ما صاحب خود را بر صاحب
شما از اين جهت فضيلت و برترى ميدهيم 6- شما گفتيد، و ما هم مىگوييم و عامّه مسلمين
هم ميگويند، كه شهيدان چهار نفرند 1- علىّ بن ابى طالب 2- جعفر بن ابى طالب 3-
حمزة بن عبد المطّلب 4- عبيدة بن حارث بن عبد المطّلب. پس ميبينم كه صاحب ما على
داخل در اين گروه شهيدانست و صاحب شما ابو بكر نيست. پس ما صاحب خود على 7 را از اين جهت بر صاحب شما تفضيل ميدهيم. پس هارون در غضب شد و پرده(- را
حركت داد. جعفر دستور داد فورا مردم خارج شوند چون احساس خطر كرد. پس مردم با بيم
و هراس بيرون رفتند و هارون وارد مجلس شد و گفت كى بود اين مناظر اى پسر زن بد
نام. بخدا تصميم گرفتم او را بكشم، و بعد بآتش بسوزانم ..
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 26 صفحه : 157