responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 26  صفحه : 147

و روايت كرده آن را استاذ احمد زاهد باسنادش از عثمان بن عطاء از پدرش از ابن عبّاس در كتاب ايضاح و در آن ذكر كرده كه هر وقت، اوّل سوره‌اى در مكّه نازل ميشد نوشته ميشد در مكّه آن گاه خدا آنچه ميخواست در مدينه بآن سوره اضافه ميفرمود.

و باسنادش از عكرمه و حسن بن ابو الحسن بصرى روايت كرده كه اوّل سوره‌اى كه در مكّه از قرآن نازل شد بنا بر اين ترتيب سوره اقرء باسم ربك و سوره ن و مزّمل تا گفته او كه ميگويد و آنچه در مدينه نازل شد. ويل للمطففين و بقره و انفال و آل عمران و احزاب و مائده و ممتحنه و نساء و اذا زلزلت و حديد و سوره محمّد 6 و رعد و رحمن و هل اتى على الانسان، تا آخرش.[1]


[1] مترجم. محمّد- رازى گويد: شأن نزول سوره دهر و آيات- مذكور را در باره خاندان رسالت بيشتر بلكه نزديك باتّفاق از مفسّرين، و محدّثين اهل سنّت و قاطبه اماميّه نقل كرده و قبول نموده‌اند و هيچ كس منكر آن نيست مگر كسى كه ناصبى باشد مانند سيّد قطب لعنه اللَّه كه در تفسير فى ظلال القرآنش متعرضّ نشده و انكار نموده و در بعضى از موارد هم اهانت و جسارت بساحت مقدّس سيّد الموحّدين امام المتقين و امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه الصّلاة و السّلام نموده و حتّى افتراء و تهمت به آن حضرت زده خدا او را در آتش با مواليانش غاصبين و ظالمين آل محمّد : محشور فرمايد. آمين يا ربّ العالمين. خلاصه از جمله افرادى كه مفصّل داستان شأن نزول اين سوره را در كتاب شواهد التنزيل نقل كرده عبيد اللَّه بن عبد اللَّه معروف بحاكم حسكانى حنفى است كه ميگويد خبر داد ما را احمد بن وليد بن احمد به اينكه من بر او از اصلش خواندم. گفت خبر داد ما را ابو العبّاس واعظ( و يا) ابو عبد اللَّه، محمّد بن فضل فحوى در بغداد در سال 331 در قسمت رصافه بطور املاء گفت خبر داد ما را حسن بن على بن زكريّاى بصرى خبر داد ما را هيثم بن عبد اللَّه رمانى گفت حديث كرد مرا على بن موسى الرّضا 7 از پدرش و او از پدرش جعفر بن محمّد او از پدرش محمّد او از پدرش على او از پدرش حسين او از پدرش على بن ابى طالب : گفت وقتى حسن و حسين مريض شدند رسول خدا 6 از آنها عيادت كرد بمن فرمود: اى ابو- الحسن اگر براى خدا نذرى ميكردى جهت شفاى فرزندانت اميد دارم كه خداوند بسبب آن نذر آنها را شفاء دهد. پس من گفتم( علىّ للَّه نذر) بر من است براى خدا نذرى اگر شفاء يافتند دو حبيب من از بيماريشان كه سه روز روزه بگيرم. پس فاطمه هم گفت منم نذر كردم اگر فرزندانم از كسالتشان بهبودى يافتند سه روز روزه بگيرم. فضّه خادمه هم گفت منهم نذر كردم اگر آقايان من خوب شدند سه روز روزه بگيرم. پس خداوند لباس عافيت بر آنها پوشيده و شفا يافتند. و آنها در اين هنگام صبح كردند كه در نزد آنها چيزى از خوراكى نه زياد و نه كم يافت نميشد. پس آن روز را روزه گرفتند، و على 7 آمد بازار نزد شمعون بن حاناى يهودى و از او سه صاع جو قرض گرفت و آورد بخانه نزد فاطمه 3 و آن حضرت يك صاع آن را آرد كرده و خمير نمود و پنج نان پخت و علىّ 7 نماز مغرب را با رسول خدا 6 بجا آورد. و داخل منزل شد تا افطار كند و فاطمه عليها سلام نان جو و قدرى نمك نسائيده و آب خالص نزد آن حضرت گذارد، پس وقتى آمدند افطار كنند كه مسكين درب منزلشان آمد و گفت السّلام عليكم يا اهل بيت محمّد. مسكين هستم از اولاد مسلمين اطعام كنيد مرا خدا شما را از غذاهاى بهشتى اطعام كند. پس على 7 گفت:

فاطم ذات الرّشد و اليقين‌

يا بنت خير النّاس، اجمعين‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 26  صفحه : 147
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست