responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 26  صفحه : 129

است كه سختى‌ها پيوسته يكى بعد از ديگرى باو ميرسد و از شدّتى بيرون نميرود مگر اينكه سخت‌تر از آن برايش خواهد آمد.

((إِلى‌ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ)) يعنى راندن آفريده‌هاست بمحشرى كه جزء خدا ديگرى مالك امر و نهى در آن روز نيست.[1] و بعضى گفتند: ميكشاند فرشته روح او را بآنجا كه خداوند تعالى امر فرمايد اگر اهل بهشت است او را بعلّيين و اگر اهل دوزخ و آتش است به سجّين كه درّه‌اى از جهنّم است ميبرند. و مساق محلّ و جايگاه سوق و راندن است.

((فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى)) يعنى چيزى تصدّق نداد و يا تصديق به چيزى ننمود و نماز براى خدا نخواند.

((وَ لكِنْ كَذَّبَ)) بخدا (و پيامبر و روز قيامت و عقبات مرگ) تكذيب نمود و گفت اينها همه دروغ است (و در سوره مدّثرهم كه گذشت دوزخيان در پاسخ بهشتيان ميگويند ما روز قيامت را دروغ پنداشتيم).

((وَ تَوَلَّى)) حسن گفت يعنى از طاعت خدا اعراض كرد.

قتاده گويد: يعنى كتاب خدا را تصديق ننمود و براى خدا نماز نخواند، و ليكن تكذيب كرد قرآن و پيامبر را و از ايمان به آن اعراض نمود[2]


[1] مترجم. گويد در آن روز بافرادى مانند شدّادها و عاد و ثمودها و نمرود و فرعونها و ستمگران و كافرها كه در دنيا ادّعاء خدايى كرده و كوس أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‌ زدند گفته ميشود. لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ. پادشاهى امروز از كيست هيچكس جرئت سخن گفتن ندارد جز وجود اقدس خاتم الانبياء6 و يا سيّد اولياء امير المؤمنين- على( ع) و يا حضرت احديّت جلّت قدرته. كه ميگويد: لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ

[2] مترجم گويد: در شواهد التّنزيل حاكم حسكانى ص 295 ط بيروت در باره تنزيل( فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى) از تفسير فرات بن ابراهيم كوفى باسنادش از عمّار بن ياسر آورده كه گفت. من با ابى ذر غفارى در خيمه‌اى كه براى عبد اللَّه بن عبّاس زده بودند بودم و او براى مردم حديث ميگفت. كه ناگاه ابو ذر بر خاست و دستش را بستون خيمه زد آن گاه گفت اى مردم هر كس مرا ميشناسد كه ميشناسد و هر كس نميشناسد من خود را معرّفى ميكنم منم جندب فرزند جناده ابو ذر غفّارى. شما را بحقّ و حقّ پيامبر سوگند ميدهم آيا شنيديد كه رسول خدا ميفرمود: زمين روئيدن نداده و آسمان سايه نيفكنده بر صاحب زبانى كه راستگوتر از ابى ذر باشد گفتند. بخدا سوگند شنيديم. گفت آيا ميدانيد اى مردم كه پيامبر در روز غدير خم يكصد و سى هزار نفر( 000/ 130) مرد از ما جمع نمود و در روز سمرات پانصد نفر مرد از ما جمع نمود و در هر دو روز ميفرمود

( اللّهمّ من كنت مولاه فان عليّا مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه‌

بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم پس بدرستى كه على مولاى اوست. بار خدايا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدارد دشمنان او را پس عمر بر خاست و گفت( بخّ بخ لك يا بن ابى طالب اصبحت مولاى و مولا كلّ مؤمن و مؤمنة) به به بر تو اى پسر ابى طالب كه صبح نمودى در حالى كه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى هستى. پس چون اين مطلب را معاوية بن ابى سفيان لعنهما اللَّه شنيد برخاست. و بر مغيرة بن شعبه تكيه داد و گفت: لا نقر لعلى بولاية و لا نصدق محمّدا فى مقالته. ايمان بولاية على نميآورم و محمّد را در سخنش- تصديق نميكنيم.

پس خداوند نازل فرمود(فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‌ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌ ...) پس گفتند بار خدايا كه شنيديم. و همين روايت را نيز فرات از حذيفه بن اليمان راجع بغدير خم با يك اضافات ديگر روايت نموده كه معاويه عليه الهاويه بر خاست در حال خشم و تكبّر بيرون رفت در حالى كه دست راستش را بر شانه عبد اللَّه قيس اشعرى و چپش را بر شانه مغيرة بن شعبه گذاشته و ميرفت و ميگفت لا نصدّق محمّدا على مقالته و لا نقرّ لعلّى- بولايته. پس خدا نازل فرمود(( فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى ...)) پس پيامبر مصمّم شد كه او را بر گردانيده و بكشد. جبرئيل( ع) گفت. عجله مكن ...

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 26  صفحه : 129
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست